شرکت «ب» هیچ فریمورک درست و حسابی ندارد. اختلاف سطح بین افراد تیم برنامهنویسی خیلی زیاد نیست. گاهاً اگر لازم شود از ابزارهای سادهتری مثل دلفی و اکسس هم استفاده میکند. documentation در شرکت «ب» غنیتر است، دامنه اختیارات و مسئولیتهای برنامهنویسها بیشتر است. افراد اعتماد به نفس بیشتری داشته و کارهای پیچیدهتری هم میتوانند انجام دهند. به طور کلی آدمهای شرکت «ب» انگیزه بیشتری برای کار و پیشرفت دارند.
شرکتهای «الف» و «ب» دو سر یک طیف هستند. هر شرکتی را میتوان تا اندازهای در یک جای این طیف قرار داد، جایی نزدیک به شرکتهای «الف» یا جایی نزدیک به شرکتهای «ب». واقعاً نمیدانم میزان انگیزه و اعتماد به نفس برنامهنویسهاست که یک شرکت را به یکی از دو سوی این طیف سوق میدهد یا این که نحوه مدیریت شرکت است که باعث به وجود آمدن چنین وضعیتی در برنامهنویسان میگردد. شاید هم هر دو عامل به هم کمک میکنند. به هر حال در یک نگاه کلی میتوان نتیجه گیری کرد که بیشتر شرکتهای ایرانی، اقلاً شرکتهای جا افتادهتر، در طیف شرکتهای نوع «الف» قرار میگیرند. نوع «الف» یا «ب» بودن یک شرکت میتواند تاثیر زیادی روی جذب و ماندگار شدن یک توسعه دهنده داشته باشد. تفاوت این دو نوع شرکت تنها به موارد بالا ختم نمیشود. بلکه میتوان موارد دیگری را نیز اضافه نمود. مثلاً:
شرکتهای «الف» مصاحبههای راحتتری دارند، مسئولین شرکت معمولاً فارغ التحصیلان غیر نرمافزار هستند، در انجام پروژهها موفقترند چون هدف آنها صرفاً انجام کار است نه داشتن یک تیم فنی قوی، آموزش نیرو چندان اهمیتی ندارد، وقتی رییس نیست کار تعطیل میشود و…
شرکتهای «ب» دوام کمتری دارند چون بازار ایران تمایل کمتری نسبت به آنها دارد، برنامهنویسان آنها self motivated هستند یعنی لازم نیست مدام یک نفر کار آنها را چک کرده یا به آنها یادآوری کند، علاقه به low level، مطالعه و open source در برنامهنویسان شرکت بیشتر است و…
اینها نظرات شخصی، خام و اولیه من بودند راجع به انواع شرکتها. نظر شما چیست؟
پ.ن.: حرکت از سمت شرکتها و تیمهای نوع «الف» به شرکتها وتیمهای نوع «ب» همواره یکی از انگیزههای قوی بنده بوده برای شرکت عوض کردن.
Comments
علاقه به low level چیه؟
low level یعنی کار کردن مستقیم با API و امکانات یک تکنولوژی
جالبه که همین چند روزه وسوسه شدم از شرکت کنونی نزدیک به الف به شرکت جدید ب برم. اگر شخص، تیم لیدر خوبی باشه، شرکت ب وسوسه برانگیزتر میشه.
برای من هم جالبه که دیگر دوستانم هم دوست دارند از شرکتهای «الف» به شرکتهای «ب» بروند.
یکی از مدیران یکی از شرکت های الف هستم… اما دوست دارم توی یه شرکت ب حتی به عنوان یه برنامه نویس کار کنم… و حدس می زنم توی شرکت های ب لذت کار کردن بیشتره…
اولش با 5 نفر شروع کردیم.بعدش رسیدیم به 15…بعد دو سال به خاطر پول ول کردن و رفتن مهره های اصلیمون.ما یه شرکت A بودیم حدودا.نوپا بودیم و میخواستیم خوب باشیم و خیلی تلاش کردیم داشتیم میساختیمش ولی علاقه به شرکت B بعضی از همکارا خیلی صدمه زد بهمون و گذاشتن و رفتن…همه دوست دارن برن جای ساخته شده.کسی مایل به ساختن نیست …احمدالله برگشتیم به جای بهتری رسیدیم و نزدیکیم به B حدودا.
Author
سهامدارها و مدیران دوست دارند شرکت شان ساخته شود و بهبود پیدا کند ولی از انجام آن می ترسند. فضای لازم را فراهم نمی کنند. حتی در مورد آن صحبت خیلی جدی نمی کنند.
یک کارمند دوست دارد جایی کار کند که علاوه بر حقوق ماهیانه، زمینه رشدش را هم فراهم کند و باعث پیشرفتش بشود. این موضوع را فراموش نکنید.