نزدیک به هشت ماه است که به طور جدی از اوبونتو به جای ویندوز استفاده میکنم. به عنوان یک برنامهنویس داتنت فعلاً چارهای جز مراجعه به ویژوال استودیو و ویندوز برای انجام امور برنامهنویسی ندارم. ولی در عوض هر نوع فعالیت غیر برنامهنویسی داتنتی را در اوبونتو انجام میدهم. هنوز کارایی استفاده از کامپیوتر به زمانی که از ویندوز استفاده میکنم نرسیده است ولی خوشحالم که هشت ماه است با اوبونتو دوام آوردهام. از بدو شروع سعی کردم به اوبونتو مسلط شوم، سعی کردم داتنت را در آن بالا بیاورم، نسخه جدید ASP.NET را در آن اجرا کنم و حتی سعی کردم ویژوال استودیو را در آن استفاده کنم. اما خوب تا حالا موفق نشدم که فعالیتهای برنامهنویسیام را به آن منتقل کنم.
هر اندازه که در استفاده از اوبونتو برای انجام برنامهنویسی داتنت ناموفق بودم در عوضش به عنوان یک admin پیشرفت خوبی در اوبونتو و لینوکس داشتم. با بسیاری از دستورات خط فرمانی آشنا شدم، Apache و MySql را خیلی بیشتر شناختم، با File Permission لینوکس بیشتر آشنا شدم، چندین بار WordPress را نصب کردم و حتی مقداری با PHP سر و کله زدم. با نصب تعدادی از نرمافزارهای کد باز دیگر مثل Redmine و Vtiger CRM آشنا شدم و تقریباً در بیشتر آنها یک دور فرایند Migration از نرمافزارهای قبلی به نرمافزارهای جدید را انجام دادم. و دست آخر اینکه در برنامه ده سالگی لاگ تهران شرکت کردم. طی انجام این کارها موفق شدم یک سرور ویندوزی را تقریباً خالی کرده و عمده برنامههایش را به یک سرور Ubuntu Server منتقل کنم.
اگر میتوانستم هر چه زودتر فعالیتهای توسعه نرمافزارم را به لینوکس منتقل کنم خیلی عالی میشد. از دست دادن تجربه چندین ساله روی داتنت و سویچ به چیزی مثل روبی، پایتون یا PHP ریسک بالایی دارد و به سادگی قابل انجام نیست.