متاسفانه خیلی از تیمها کارشان را طوری انجام میدهند که مدام به باگ و خطا بر میخورند بدون آن که مدیریت خیلی به آنها حساس شود. لابد شما هم دیدهاید افرادی را که همیشه ویژوال استودیو را در حالت debug اجرا میکنند چون هر لحظه ممکن است به یک باگ جدید برخورد نمایند. در این طور تیمها معمولاً یک نفر هم تمام وقت سرگرم سر و کله زدن با مشتری و دریافت پیغام خطاهای آنهاست. اصولاً بعضی از این طور شرکتها عادت کردهاند توسعه نرمافزار را به صورت باگ محور پیش ببرند. یعنی کلیاتی از کار را به صورت سطحی و درهم و برهم انجام داده و سپس عمدهی وقتشان را اختصاص میدهند به debug آن برنامه. یادم میآید در شرکتی کار میکردم که برای پیشبرد کار از اصطلاح «زخمی کردن» استفاده میکردند. به این معنی که یک نفر که از همه قدیمیتر بود یک ساختار و طراحی ضعیف برای پروژه ایجاد کرده و بخشی از کدهای آن را با عجله و بدون هیچ گونه تستی نوشته و به قول خودش کار را «زخمی میکرد». سپس دیگر افراد آن «بنای کج» را از طریق پیدا کردن باگهای متعدد جلو میبردند. جالب آن جا بود که روند پیدا شدن باگها حتی وقتی هم که نرمافزار دست مشتری بود همچنان ادامه داشت.
حال در حالی که دود این اشتباه اول به چشم سهامداران شرکت و سپس به چشم مشتری خواهد رفت من برنامهنویس چرا باید کاسهی داغتر از آش شده و وحشت کنم؟ چون کار کردن در چنین شرکتهایی آدم را عادت میدهد به برنامهنویسی آب دوغ خیاری و قاطی پاتی. علاوه بر این آدم از این جور جاها هیچ چیزی جدیدی یاد نگرفته و سطح مهارت فنیاش در همان حدی خواهد ماند که در ابتدای ورود به شرکت بود.
Comments
منم با شما موافقم.
مدتی پیش در شرکتی کار می کردم که نرم افزار های مالی مورد استفاده آنها دارای ضعف امنیتی شدیدی بود. طوری که من که اصلا با این نرم افزارها کار نمی کردم تونستم براحتی تمام اطلاعات اونها رو از جمله پسورد کاربران رو به دست بیارم. وقتی اینهارو به مدیر مالی شرکت گفتم بنده خدا داشت سکته می کرد. بعد از مدتی هم با شرکت نرم افزاری مربوطه جلسه ای گذاشتیم و این مشکلات رو باهاشون مطرح کردم.
چیزی که خیلی برام جالب بود جواب مدیر اون شرکت بود که گفت: من خیلی خوشحالم که ضعف برنامه ما فقط مسائل امنیتی است!