آگهی های استخدام (در حوزه توسعه نرم افزار) را که در سایتهای اینترنتی، روزنامه ها، لینکدین و گروههای تلگرامی میبینی متوجه یک الگوی ثابت می شوید. تعداد قابل توجهی از آنها شرکت هایی هستند با عمر کوتاه و ساختار سازمانی ناقص که بیشتر از آنکه از دور هم جمع شدن یک گروه متخصص شروع شده باشند از به دست آوردن یک فرصت تجاری (بعضا رانت و پارتی بازی) شروع شدهاند که پیرامون آن عدهای توسعهدهنده نرمافزار به شکل غیر حرفهای جمع شده اند.
مثال می زنم. آقای الف یک لینک خوب به فلان سازمان یا گروه تجاری بزرگ دارد. این لینک ارزش تجاری بالایی برای او دارد. او از طریق این رابطه میتواند وارد یک رابطه تجاری با آن سازمان یا گروه بشود. مثلاً میتواند قرارداد تعمیر و نگهداری تأسیسات (آب، برق و گاز) آنجا را به عهده بگیرد یا نگهداری و تجهیز کامپیوترها و شبکه آنجا را عهده دار شود یا حتی توسعه یک نرمافزار برای فلان بخش از سازمان به عهده او گذاشته شود.
برای آقای الف نوع کار فرقی ندارد. هر کاری را که بتواند بگیرد میگیرد و آن را شروع می کند. مثلاً اگر بتواند تعمیر و نگهداری تأسیسات را عهده دار شود میرود و گروهی آدم تاسیساتی را دور هم جمع می کند، یک شرکت تاسیس میکند. یک حسابدار نیمه وقت و یک کارپرداز/منشی/همه کاره پیدا میکند، یک آپارتمان موقعیت اداری اجاره میکند و کار را استارت می زند.
عین همین موضوع میتواند در مورد یک شرکت نرمافزاری هم اتفاق بیفتد. آقای الف یک پروژه طولانی مدت (دو تا چهار سال) دریافت می کند. یک شرکت ثبت می کند. یک آپارتمان هشتاد نود متری اجاره می کند، مقداری داکت کشی و کابل کشی انجام داده، چند تا کامپیوتر و میز و صندلی تهیه می کند. یک آدم معتمد و نه لزوماً توانا را به عنوان مدیر فنی پیدا میکند و شروع میکند به انتشار آگهی استخدام در روزنامهها و سایت ها. بعد از مدتی یک تیم (نه به معنای واقعی یک تیم، بلکه به معنای چند نفر در کنار هم) از برنامه نویس ها جمع میشوند و شروع میکنند به تولید نرم افزار.
باور کنید یا نه این روالی است که خیلی از شرکت های نرم افزاری بنا به آن متولد میشوند و شروع به فعالیت می کنند. شواهد زیادی هم برای آن وجود دارد. اگر سال تاسیس شرکت ها را در نظر بگیرید و آن را با فعالیت دولت و گرایش های سیاسی پر قدرت آن دوره تطبیق دهید چیزهای زیادی را متوجه می شوید. سال 1376 تا 1384 سالهای دولت خاتمی و دوران قدرت اصلاح طلبان بود. هیئت مدیره بیشتر شرکت هایی که در این دوره تاسیس شدهاند گرایشات اصلاح طلبی دارند. در مقابل شرکت هایی که در سالهای 1384 تا 1392، یعنی دوران ریاست جمهوری احمدی نژاد تاسیس شدند گرایشات سیاسی راستی و اصول گرایانه دارند. درست مطابق با جناح سیاسی پر قدرت در این دوره زمانی.
تا حالا دقت کردهاید که سهامداران و هیئت مدیره یک شرکت خصوصی اولاً خیلی سیاسی هستند و ثانیاً گرایشات سیاسی شبیه به هم دارند؟ آیا این معنی به خصوصی ندارد؟ آیا شما هم شرکت هایی را میشناسید که اعضای مؤسس آنها در زمان دانشگاه از یک فعالیت مشترک سیاسی شروع کردهاند و همان فعالیتها بعدها تبدیل شده است به تاسیس یک شرکت؟ در سالهای دهه هفتاد دو نهاد عمده سیاسی در دانشگاهها فعالیت داشتند. انجمن اسلامی با گرایش سیاسی اصلاح طلبی و بسیج با گرایش سیاسی اصول گرایی. خیلی از شرکت داران دهه هشتاد فعالان همین دو نهاد بودند.
این موضوع فقط منحصر به دوران جدید نیست. ریشه آن را در زمان پهلوی و قاعدتاً در زمان قاجار هم میتوان پیدا کرد. معروف است که شرکت های خصوصی قبل از انقلاب هم عمدتا در دست کسانی بود که پیوندهایی با حکومت داشتند. شاید شما هم شنیده باشید که فلان شرکت مال بچه تیمسارها بود.
شما فکر میکنید چرا مدیر عامل شرکت ها نه تحصیلات مدیریتی دارند که مدیر باشند و نه تحصیلات نرم افزاری که دیدگاه تکنیکال داشته باشند؟ خیلی از مدیر عامل های شرکت های نرم افزاری تحصیلاتی در حوزه مهندسی برق و مهندسی صنایع دارند نه مهندسی نرمافزار یا مدیریت.
شما فکر میکنید چرا فقط سهامدارها هستند که مدیر عامل یا عضو هیئت مدیره می شوند. چرا کمتر شرکتی است که مدیر عامل یا عضو هیئت مدیره از بیرون خودش بیاورد؟ چرا یک سرمایهگذار بیرونی علاقهای به سرمایهگذاری در اینطور شرکت ها ندارد؟ چرا ارزش این شرکت ها به سهامداران کلیدی آن است نه به برندی که ایجاد کردهاند یا تیمی که ساخته شده یا سوابق کاری که دارد؟ اصلاً چرا در حوزه این شرکت ها برند سازی خاصی وجود ندارد و بازار پر است از شرکت های ریز و درشتی که اسمشان خیلی به ندرت تکرار میشود و عمر فعال بودنشان زیر پانزده بیست سال است؟
دقت کردهاید که خیلی از شرکت های نرم افزاری مدام در حال اختراع دوباره چرخ و تجربه کردن چیزهایی هستند که بارها قبل از آنها تکرار شده است؟ دقت کردهاید که معمولاً شرکت ها وقتی با یک تکنولوژی شروع میکنند دیگر نمیتوانند آن را به روز کنند و تا سالهای سال به آن وابسته هستند؟ دقت کردهاید که خیلی از شرکت های نرم افزاری یواش یواش در حال تبدیل به شرکت های خدمات Business هستند و به جای آنکه کد بنویسند و نرمافزار تولید کنند فقط در حال کشیدن لایههای نازک روی ابزارهای بزرگ مثل Oracle و MS SQL هستند و Code Base آنها منحصر میشود به مقدار زیادی Script به زبان SQL که توسط Domain Expert هایی تهیه شده که واقعاً هم نیازی به دانشهای نرمافزاری ندارند؟
هر چند که تم این نوشته خیلی انتقادی است ولی باید بگویم که راه برای شرکتی که بخواهد درست کار کند هم بسته نیست هر چند که راه آن خیلی سخت و محدود است. راه برای توسعه دهنده ای که می خواهد یک مسیر شغلی رو به بالا را طی کند بسته نیست ولی باز هم خیلی محدود است. راه برای شرکتی که می خواهد یک محصول خوب تولید کند و برند سازی کند بسته نیست ولی باز هم خیلی محدود است.
Comments
سلام.
چقدر خوب نوشتید. ممنون.
هم مطلب خوب گفتید و هم مطلب رو خوب گفتید.
باز هم ممنون.
موفق باشین.