بازار کار

company

در این روز های بی تمرکز در حال زیر و رو کردن آگهی های شغلی و بررسی فرایند آنها هستم. نیازمندی ها را بررسی می کنم و تصور می کنم که چند رزومه برای فلان آگهی و چند رزومه برای بهمان آگهی ارسال شده. همین کار را هم در مورد رنج حقوقی، نحوه مصاحبه، محیط کار و مدل درآمدی شرکت ها انجام می دهم. به نکات خیلی پراکنده و نامرتبی بر می خورم که امیدوارم ثبت کردنشان فایده ای داشته باشد.

چند وقتی است که لینکدین یک فیچری اضافه کرده که کاربران با کمک آن یک نوار سبز دور عکسشان می اندازند که روی آن نوشته open to work. یعنی این کاربر آماده پیدا کردن کار جدید است. بر خلاف تصور خودم و احتمالا خیلی های دیگر، تعداد کسانی که جویای کار هستند خیلی بیشتر از آن چیزی هست که همیشه گفته می شده. خیلی از تیم و شرکت ها می نالند که برنامه نویس کم پیدا می شود. نمونه اش تیم خود ما و تیم یکی از دوستان که نه تنها نیروی مناسب پیدا نمی کنند بلکه حتی رزومه کافی هم دریافت نمی کنند. حالا چطور است که این همه آدم open to work داریم ولی این همه تیم نیازمند به نیروی کار هم به طور هم زمان داریم، من که نمی فهمم.

کرونای منحوس، الان که مهر ۹۹ هستیم، حدود ۸ ماه است که در دنیا جولان می دهد. هم مشاغل IT و هم مشاغل غیر IT تحت تاثیر قرار گرفته اند و خیلی ها دست به تعدیل زدند یا این که به طور کامل کره کره هایشان را پایین کشیدند. مثالش شرکت های فعال در گردش گری و توریسم و شرکت های فعال در توزیع غذا و حتی شرکت های فعال در جابجایی مسافر هستند. اما در همین حالا می بینیم که نیاز جامعه به خرید اینترنتی و خدمات غیر حضوری افزایش زیادی داشته. خیلی از ادارات در تلاش هستند تا خدماتشان را غیر حضوری کنند. خیلی از شرکت ها در تلاش هستند تا کارمندان شان بتوانند غیر حضوری کار کنند. همه اینها بایستی باعث شود که تقاضا برای خدمات IT و به تبع آن برای مشاغل مربوط به IT و از جمله مهندسی نرم افزار افزایش پیدا کند. اما من در بازار کار ایران هیچ افزایش محسوسی در تقاضا برای نیروی کار ماهر در حوزه مهندسی نرم افزار نمی بینم. البته مثل این که در استرالیا تقاضا برای سه شغل پرستاری، توزیع کالا و توسعه نرم افزار مقداری رشد داشته ولی در ایران را کسی خبر ندارد. البته ما هم کشور آمار نیستم و اگر آماری هم ارائه می شود خیلی قابل اطمینان نیست.

تورم بی پایان و دلار ۳۰ تومانی خیلی ها را نا امید کرده و آنها را واداشته که برنامه مهاجرتی شان را دوباره فعال کنند ولی مرزها بسته شده و سفارتخانه ها تعطیل هستند. به همین دلایل گزینه مهاجرت با این که پر تقاضا است ولی فعلا بسته است.

همان طور که رزومه بعضی کارجوها پر از اغراق و دروغ است، پروفایل کارفرماها هم پر از بزرگ نمایی و اطلاعات نادرست است. کارجوها بدون آن که واقعا قصد جابجایی داشته باشند رزومه ارسال می کنند و شرکت ها هم علاقه زیادی به آگهی های فیک پیدا کرده اند. یعنی بدون آن برنامه جدی برای استخدام داشته باشند، آگهی استخدام منتشر می کنند.

ایرادی که هم در ایران و هم در بعضی فرایند های استخدام خارجی (حداقل در مورد شرکت های کوچک) می بینم این است که نیازمندی زیادی تخصصی است. شرکت آگهی می زند می گوید من دنبال کسی هستم که SOAP Web Service و Team City و React و Django بلد باشد. همه را باید خیلی مسلط باشد. حالا یک نفر که همه اینها را کار کرده باشد ولی تسلط نداشته باشد را نمی پذیرند. یا کسی که همین مفاهیم را با ابزارهای دیگری بلد باشد را هم نمی پذیرد. همین مشکل از طرف کارجوها هم وجود دارد. کارجو ASP.NET Core بلد است، با MS SQL Server کار کرده و CSS بلد است. حالا اگر از همین کارجو بخواهیم در موقعیت جدیدش با یک دیتابیس دیگر کار کند و به جای ASP.NET Core با Full Framework یا Django کار کند کلا جا می زند و فرایند استخدام را رها می کند. بعضی شرکت ها هم که شباهت بیشتری به شرکت های خارجی دارند تمرکز بالایی روی الگوریتم و مباحث تئوریک داشته و چندان علاقه ای به روح برنامه نویسی ندارند.

شرکت های ایرانی را می توان بر اساس تکنولوژی و بعضی پارامترهای دیگر تقسیم بندی کرد. شرکت های جدید و استارتاپ طور مثل اسنپ، تپسی، کافه بازار، ترب، علی بابا و… دسته اول هستند. این ها خیلی پر مخاطب هستند. اکثرا از پلتفرم های غیر مایکروسافتی و بعضا غیر جاوایی استفاده می کنند. مثل پایتون، جنگو، گولنگ و موارد مشابه.

شرکت های فعال در حوزه نرم افزار های مالی اداری که چند تا قدیمی و بزرگ دارند مثل همکاران سیستم و رایورز و تعداد بسیار زیادی شرکت کوچک. اینها را گروه دوم می نامم. این گروه عمدتا دات نتی (مایکروسافتی) هستند. البته ظاهرا گروه اول و دوم بخش مشترکی هم دارند. یعنی شرکت هایی که نرم افزار مالی اداری تولید می کنند ولی با تکنولوژی های غیر مایکروسافتی و غیر جاوایی. ظاهرا شرکت عرش یکی از این جور شرکت ها است.

گروه سوم اختصاص دارد به شرکت های PHP پایه. آنها هم طیف خیلی خاصی از بازار را تصاحب کرده اند. بخشی که عمدتا وب سایت هایی تولید می کنند که مقداری بیزنس هستند و مقداری سایت های عمومی. یعنی یک چیزی مثل یک فروشگاه اینترنتی را دارند که یک نرم افزار جدید با PHP نوشته و با آن میکس می کنند. بخش جدید شامل Business Logic اصلی آن کسب و کار هستند. این شرکت ها معمولا از بقیه شرکت ها ایزوله بوده و کمترین وجه اشتراک را چه با کسب و کارهای دیگر و چه با بازار کار یکدیگر دارند.

گروه چهارم شرکت های بزرگ IT هستند که اکثر یا به بانک ها و یا به کارگزاری های بورسی مرتبط هستند. فناپ، داتین، خدمات انفورماتیک، رایان هم افزا و مفید هم از این دسته شرکت ها هستند. آنها هم تیم های برنامه نویسی دارند، هم تیم های بزرگ IT و هم گروه تحلیل گران بیزنسی.

گروه پنجم به شرکت های خیلی استارتاپی که اکثر هم شرکت های خیلی کوچک و گمنامی هستند اختصاص دارد. آنها بیزنس های خیلی کوچک و ناشناخته ای دارند. به جز آنهایی که کپی یک بیزنس امتحان شده خارجی هستند، اکثرشان خیلی زیاد شکست می خورند. ولی جدا از اوریجینال بودن یا نبودشان، هم ریسک کار کردن در آنها خیلی بالا است و هم این که به طور هم زمان خیلی جذاب هستند. این گروه خیلی پر جمعیت است و شرکت هایش تند تند عوض می شود. به همین خاطر نمی توان چند مثال خوب برایش پیدا کرد. تکنولوژی این شرکت ها به اندازه خودشان متنوع است. هم مایکروسافتی داریم، هم جاوایی، هم PHP و هم شرکت هایی که از ابزارهای اخیرا معروف تر شده پایتون و golang استفاده می کنند.

هر کدام از این شرکت ها جذابیت های استخدامی خودشان را دارد. ولی معمولا تازه فارغ التحصیلان گروه اول (استارتاپ های خیلی بزرگ و جا افتاده) را انتخاب می کنند. گروه دوم (مالی اداری) را قدیمی تر های بازار بیشتر دوست دارند. گروه سوم (PHP) را کسانی تشکیل می دهند که معمولا سابقه فریلنسری هم دارند و بعضا designer هم محسوب می شوند. گروه چهارم (بانکی ها و بورسی ها) شباهت زیادی با گروه دوم (مالی اداری) دارند. ولی چون عمدتا خصولتی هستند، هم چالاکی کافی ندارند و هم این که روتین استخدام شان نیاز به یک معرفی از داخل دارد. گروه پنجم (استارتاپ های کوچک) بد شانس ترین گروه هستند. تعداد کسانی که دوست داشته باشند در این شرکت ها استخدام شوند خیلی زیاد نیست. البته جابجایی نیرو هم در این دسته خیلی زیاد است.

سوالی که خیلی چالشی می باشد این است که کدام شرکت برای کار کردن بهتر است؟ یا به عبارتی، رضایت شغلی در کدام موقعیت شغلی بالاتر است. البته سوالات دیگری هم وجود دارند. در کدام شرکت می توان استخدام شد؟ شرایط من به کدام اینها نزدیک است؟

جواب این سوالات خیلی به سلیقه آدم ها ربط دارد. برای بعضی ها، امنیت شغلی آنقدر اهمیت دارد که حاضرند هر شرایطی را برای کار قبول کنند. بعضی ها اولویت را به محیط کار می دهند. برای بعضی ها، کار در شرکت کوچک یعنی خودکشی. کار در بعضی شرکت ها از دید بعضی آدم ها آنقدر سخت و پر دردسر است که اصلا بهش فکر هم نمی کنند.

ورود به شرکت ها هم خودش داستان جداگانه ای دارد. بعضی ها آزمون های خیلی تئوری دارند که بیشتر به خاطر ارضای حس برتر بودن مصاحبه کنندگان طراحی شده است. بعضی ها آنقدر نیازمند نیروی جدید هستند که اولین کسی را که به تورشان بخورد استخدام می کنند. بعضی شرکت ها کارشان را با حل چند مسئله برنامه نویسی شروع می کنند. بعضی ها به شکل اتوبوسی کار می کنند. وقتی که یک نفر به شرکت جدید می رود چند نفر دیگر را با خودش می برد و بر عکس. ورود به بعضی شرکت به طور رسمی تقریبا غیر ممکن است ولی در عین حال وقتی که یک نفر از داخل شرکت رزومه شما را به دست HR می رساند، یکباره نصف فرایند استخدام طی می شود.

وقتی صحبت از حقوق و مزایا می شود، بعضی شرکت ها خودشان را پرداخت کننده رقابتی می دانند در حالی که حقوق پرداختی شان به زحمت به میانگین بازار می رسد. بعضی ها خیلی سخاوتمندانه حقوق می دهند و بعضی نصف بازار حقوق می دهند آن هم با یک ماه تاخیر.

خلاصه این که بازار کار مهندسی نرم افزار (احتمالا مثل خیلی مشاغل دیگر) خودش جنگلی است پر از داستان های جورواجور.

فراموش نشود که مدل درآمدی و منبع مالی شرکت ها هم ممکن است برای بعضی افراد مهم باشد. نان بعضی شرکت ها از فروختن game به دست می آید. چیزی که ممکن است دید خیلی ها اتلاف وقت باشد. نان بعضی شرکت ها از بانکداری اینترنتی و افزایش امنیت تبادلات بستگی در می آید. بعضی شرکت ها هم یک نرم افزار فشل را یا از روی اتفاق یا با رانت دولتی به مردم می اندازند و هر روز فحشش را می خورند. بعضی شرکت ها مشتری هایشان را زیادتر از آنچه که باید شارژ می کنند. بعضی شرکت ها هم به نوعی در خراب کردن آینده شغلی کارمندانشان سهم دارند. بعضی کارمندان محترم هم که داخل شرکت ها دنبال درست کردن مافیا و باند بازی هستند. اینجا هم تنوع بالایی موجود است.

با این همه تنوع در بیزنس مدل، بازار کار و شرایط کار شرکت ها، هنوز جای خالی خیلی زیادی برای شرکت هایی وجود دارد که واقعا به کنترل کیفیت نرم افزار اهمیت بدهند، بلوغ سازمانی داشته، مسیر رشد کارمندانشان مهیا کنند و آموزش را یک اصل همیشگی بدانند. کارمندانی که باور داشته باشند یادگیری مادالعمر بوده و محدود به چهار سال دانشگاه نیست. تیم هایی که تلاش می کنند شکاف دیجیتال در همه زمینه ها خصوصا در زمینه آموزش آنلاین کوچک تر شود. و استارتاپ هایی که روش شان در آوردن بازار از دست رقبا نباشد، بلکه ایجاد بازار جدید باشد. و مجموعه هایی که واقعا در تلاش باشند تا بعد مکانی را از بین ببرند. حذف بعد مکانی شامل رساندن کالا به تمام نقاط کشور و بلکه دنیا از هر مبدایی است. حذف بعد مکانی شامل امکان کار کردن از فواصل دور و خیلی دور است به نحوی که تنها مانع کار، اختلاف تایم زون و اختلاف زبان و فرهنگ باشد. حذف بعد مکانی یعنی امکان دریافت کامل خدمات مختلف بدون نگرانی و ابهام از هر فاصله دور و نزدیکی است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *