در ایران در خیلی از مجموعههای پر جمعیت که معمولاً سوابق افراد بالاست و مدت خیلی زیادی (بیش از ۵ سال) با هم همکار هستند فعالیتهای غیر کاری قابل توجهی وجود داره. از باشگاههای ورزشی و فوتبال و سینِما بگیر تا مسافرتهای تفریحی و رویدادهای مذهبی مثل مراسم افطاری و تاسوعا و عاشورا. حتی خیلی وقتها از دل این دورهمیها رفت و آمدهای خانوادگی جداگانه هم شکل میگیرد. ولی شرکتهایIT به استثنای چند شرکت پر جمعیت بانکی و یکی دو شرکت بزرگ تولید کننده نرمافزارهای مالی و اداری و بعضی ISPها، عموماً زیر ۲۰ نفر هستند و معمولاً افراد مدت زیادی با هم همکار نیستند. در پستهای مرتبط با برنامهنویسی ماندگاری افراد بین یک تا سه سال است. خود شرکتها هم بلوغ سازمانی مناسبی ندارند و اکثراً تازه تاسیس هستند و حداکثر ۱۵ سال سابقه فعالیت دارند. به همین دلیل فعالیتهای خارج از شرکت در این مجموعهها خیلی ضعیفتر عمل میکند و بعضی وقتها اصلاً وجود ندارد.
بعضی از شرکتها علاقه چندانی به رونق دادن به روابط اجتماعی کارکنان ندارند و نگران حواشی ایجاد شده یا خارج شدن کنترل شرکت از دستشون هستند. بعضی از اونها حتی عملاً در خلاف این جهت حرکت میکنند و تعمداً دنبال کاهش روابط افراد در داخل و خارج از شرکت هستند. این موضوع ممکنه با تغییر آرایش تیمها، چیدمان میزها و محدود کردن فضای استراحت و ناهار افراد انجام بشه.
به هر حال با وجود مخالفتهای این چنینی، انسان موجودی اجتماعی است و کارکنان شرکتهای IT و توسعه دهندهها هم به رغم توانایی کار در محیطهای ایزوله خارج از این موضوع حساب نمیشن. اونها (ماها) هم نیاز به ارتباط با همکاران چه در محیط شرکت و چه در خارج از محیط کار هستند. نبود یا کمبود این روابط ممکنه شرکتها رو از حواشی کاری دور کنه و تمرکز کاری رو بیشتر کنه ولی باعث خشکی و سردی محیط هم میشه.
من خیلی وقتها مطالبی در مورد remote working میخونم که در اونها تأکید شده تیمهای دورکار باید فکری به حال فرهنگ شرکتی بکنند چون از هم دور هستند و مثل یک شرکت معمولی نمیتونن زمان ناهار یا برداشتن آب از آب سرد کن با هم بیشتر آشنا بشن و روابطشون توسعه پیدا کنه. حالا این موضوع را مقایسه کنید با شرکتهایی که به خاطر ترس از اتلاف وقت بیش از اندازه کارکنان و سو استفاده احتمالی اونها تعمداً با وضع یک سری قوانین و تحمیل یک سری رفتارها سعی دارند زمان در تماس بودن کارکنان با همدیگه رو کاهش بدن و عملاً مانع تشکیل فرهنگ شرکتی بشن.

مطلقاً قبول دارم که خیلی از کارکنان همیشه دنبال راهی برای سرگرم شدن و صحبت کردن به جای کار کردن هستند. قبول دارم که بعضی از کارکنان ذاتاً حاشیه دوست هستند و دوست دارند حاشیه درست کنند. اما قبول ندارم که وجود چنین گرایشاتی باعث بشه که کل موضوع رو نادیده بگیریم و بخواهیم مانع هر جور روابط اجتماعی بشیم. باید راهی پیدا کرد که جلوی زیاده رویها رو بگیره ولی محدودیت بیش از حد هم ایجاد نکنه. راهی که در اون نه سیخ بسوزه نه کباب.
یکی از دوستان تعریف میکرد که در شرکتی کار میکرده که حواشی بیش از حد به وجود آمده بین کارکنان شرکت باعث بروز یکجور فضای قهر و آشتی در شرکت شده بوده در حدی که مدیر قسمت با کارمند زیر مجموعهاش مستقیم صحبت نمیکرده و از کس دیگهای میخواسته که درخواستش را به کارکند مربوط اعلام کند.
مدیر شرکتی خاطره بدی دارد از حواشی روابط بین افراد یک تیم کوچک زیر ۱۰ نفره. در یک دورهای روابط افراد تیم به حدی متزلزل میشود که بعضی کارمندان به یکباره از حضور در شرکت خودداری میکنند و اعلام میکنند تا زمانی که فلان کارمند دیگر هنوز در آن شرکت کار میکند دیگر به شرکت نمیآیند.
من خودم چند سال پیش در شرکتی کار میکردم که مشکلات مدیریتی و فنی زیادی داشت ولی توی موضوع روابط اجتماعی خیلی موفق عمل میکرد. بچههای شرکت از صبح تا عصر با هم در شرکت بودند، وقتی که کار تعطیل میشد با هم زمین فوتبال اجاره میکردند و تا شب فوتبال بازی میکردند. روابط کارکنان به همین نزدیک بود و به همین دلیل گهگاه در امور زندگی خارج از شرکت هم با هم همکاری داشتند.
سابقه حضور در شرکت دیگهای هم دارم که بعضی کارکناش با وجود اون که چند سال است که دیگر کارمند شرکت حساب نمیشوند باز هم با هم در ارتباط هستند و در دور همیها فضای بیرون شرکت حضور دارند. یک شرکت کوچک زیر ۲۰ نفر که همگی با هم ناهار میخورند، بیرون از فضای کاری شرکت به دیدن هم میروند و کم بیش شبیه به یک خانواده شدهاند.
یک سری موضوعاتی هست که در روابط اجتماعی کارکنان تأثیر زیادی دارد. جامعه ایرانی ذاتاً جامعهای بسته و محافظه کار است، محدودیت در روابط زن و مرد، اختلاف طبقاتی گسترده، قومیت گرایی، رفتار شبه نژاد پرستی و بعضاً گرایشات سیاسی متضاد هم مزید بر علت است. شما هر جمعی را که این موارد توی اونها کمرنگ باشه رو مشاهده کنید میبینید که روابط نزدیکتری بین افراد اون هست. مثلاً جمعهای تماماً زنانه یا جمعهای تماماً مردانه روابط راحتتری با هم دارند، همشهری زودتر با هم دوست میشوند، طرف داران یک منش سیاسی بهخصوص هوای همدیگر را بیشتر دارند و افرادی که همگی مال جنوب شهر یا شمال شهر هستند با هم راحتتر هستند.
تجربه شما از روابط اجتماعی بین کارکنان شرکتها چیست؟ از سردی، گرمی یا حواشی و منافع اون تجربه خاصی دارید؟ روابط نزدیک را میپسندید یا برخوردهای رسمی و کم حاشیه را؟