هر وقت از شرکتی به شرکتی دیگر نقل مکان میکنم حسرت میخورم که شرکتی که چند نقطه قوت خوب دارد چرا باید یکی دو تا نقطه ضعف خیلی آزار دهنده هم داشته باشد. اصلاً حسرت میخورم که چرا یک شرکت نوعی نمیتواند نقاط قوت با ارزش را کنار هم گذاشته و به یک شرکت رویایی تبدیل شود؟
در بعضی شرکتها رفت و آمد پروژه و پول خیلی خوب است اما تیم فنی خیلی ضعیف است. در بعضی شرکتها تیم فنی خیلی خوب کار میکند اما مدیریت شرکت ضعیف است. در بعضی شرکتها انضباط (Disipline) بسیار خوبی حاکم است اما بعضی تصمیم گیریهای تکنولوژیک کار را به بیراهه میکشاند. در بعضی شرکتها پول، نیروی انسانی خوب و شهرت کافی وجود دارد اما بینظمی کار را خراب میکند. در بعضی شرکتها…
واقعاً چرا؟
Comments
ای بابا!
قیر هست قیف نیست.
قیف هست قیر نیس.
قیر و قیف هست، کبریت نیست.
….
این داستان درباره تمام مشکلات ما صادقه.
تنها نکته ای که باقی میمونه اینه که باید این وضعیت یعنی تهدید رو تبدیل به فرصتی کرد برای کسب تجربه بیشتر تا در آینده از این تجربیات استفاده کرد.