برای کار و مطالعه به بعضی از کتابخانههای عمومی مراجعه میکنم. اما میبینم که بعضی از کتابخانهها به هیچ وجه مناسب کار تمرکزی و مطالعه نیستند. بعضی اوقات بدترین ساختمان ممکن برای ایجاد کتابخانه انتخاب شده است. ساختمانی درست سر نبش یک چهار راه یا میدان شلوغ و پر رفت و آمد. محل مخزن و سالن مطالعه هم جای مناسبی نیستند. در پارتیشن قرار دارند و صدای رفت و آمد بیرون به طور کامل داخل است. حالا بگذریم که کلی کلاس پر سر و صدا هم در نزدیکی آن برگزار میشود، بگذریم از اینکه امکانات رفاهی در حد بسیار پایینی قرار دارند و بگذریم از اینکه مراجعه کنندگان ساختمان (مردم معمولی) زیاد اهل رعایت سکوت نیستند و بدون توجه به اینکه در یک فضای کتابخانهای و فرهنگی قرار دارند یک ریز در حال صحبت هستند.
از همه اینها که بگذریم از یک چیز نمیتوانیم بگذریم. اگر این همه چیزی که از اونها گذشتیم دست ما نباشد، رفتار کتابدار که دست خود کتابدار است. کتابدار که خودش باید به کار خودش و شرایط خودش اعتقاد داشته باشد. واقعاً کسی که از لحظه حضور در محل کارش یک بند در حال صحبت است و آن هم صحبتهای غیر کاری را میتوان کتابدار نامید؟ به این سناریو دقت کنید.
کتابدار الف در محل کارش حاضر میشود و شروع به صبحانه خوردن میکند. (صبحانه را نباید در منزل میل کرد؟ مگر کار کتابدار مطالعه و شناخت کتابها و راهنمایی کردن در مورد آنها نیست؟)
صبحانه که تمام میشود با یکی از آشنایان تماس میگیرد و شروع به صحبت میکند از بدی هوا تا برنامه تعطیلات آخر هفته و هیچ کدام اینها هم مربوط به کار نیستند.
کتابدار ب از راه میرسد. او با خوشحالی ظرف غذایش را به الف نشان میدهد و راجع به ناهار امروز توضیح میدهد. بعدش راجع به ترشی و بعدش راجع به غذاهای روزهای پیش صحبت میکند.
صحبتهای آنها گل میاندازد (مثل هر روز) و وارد مباحث دیگر میشوند. راجع به دعوای شب پیش همسایه، مهمانی فلان فامیل و غیره شروع به صحبت میکنند.
و این صحبتها و تلفنها در تمام روزهای هفته راجع به موضوعات دیگر جریان دارد.
واقعاً این دوستان محترم ما اگر به کار کتابداری علاقه ندارند چرا وارد اون شدن؟ چون حقوق بیدردسری دریافت میکنند و مسئولیت مستقیمی ندارند؟ من به شخصه از یک کتابدار با انگیزه انتظار دارم خودش را محدود به وظایف کاری نکند و خودش واقعاً کتابها را بخواند، به آنها علاقمند باشد، کتابها را به طرق مختلف به آدمهای دیگر معرفی کند، وقتی که یک مراجعه کننده دارد کتابها را به او معرفی کند. عامل ایجاد انگیزه افراد دیگر به کتاب و کار تمرکزی باشد. اما تصورات من کجا و واقعیات عینی کجا.
فکر میکنید تذکر و شکایت چقدر مشکل را حل کند؟ بی انگیزگی سرتاسر جامعه کاری ما خصوصاً در بخش کارمندی را پوشانده است. کتابدارها به کتاب علاقه ندارند، برنامهنویسها حوصله ندارند خارج از شرکت روی پروژههای آموزشی خودشان وقت بگذارند، حسابدارها فقط آن چیزی که ۲۵ سال پیش یاد گرفته بودند را استفاده میکنند، پرستارها فقط عملیات روتین را بلد هستند و از مریض فراری هستند، معلمها کار تدریس را به عنوان کار فرعی خود نگاه میکنند و… این همه فیلترهای مختلف در استخدام وجود دارد. وقتش نرسیده به انگیزه و اشتیاق کاری اهمیت بیشتری بدهیم؟
من بیشتر روزها از هدفون استفاده میکنم. ولی امروز که هدفونم را فراموش کرده بودم به هیچ وجه نتونستم تمرکز داشته باشم. با اینکه صبح خیلی با انگیزه و با آمادگی ذهنی روزم را شروع کردم ولی ناچار شدم خیلی زود برگردم. در هر شغلی که هستید انگیزه داشته باشید و برای اون تلاش کنید. کنج عافیت تا به کی؟
دیدگاهها
من تجربه درناکتری دارم
پیشفرض من این بود که کتابدار باید اطلاعات خوبی نسبت به خیلی از کتابها داشته باشه و اینکه حداقل از اطلاعات موجود در شناسنامه کتاب کلیتی را متوجه بشه
یک روز مراجعه کردم به کتابخانه و خواستم کتاب (سه قطره خون) صادق هدایت را امانت بگیرم(هنوز این کتابخانه مخزن باز نداشت) بعد از چند دقیقه کتابدار از مخزن با کتابی در مورد بیماریهای خونی برگشت و گفت سه قطره خون را پیدا نمی کنی و بجاش این را آورده
نویسنده
من نمی دونم اینها چطور کتابدار شدند. در مورد دو کتابدار الف و ب مورد اشاره در متن چند بار شنیدم که از کتاب دار بودن خودشان خیلی دفاع میکردند و شاکی بودند که از اونها کارهای غیر کتاب داری هم می خواهند.
الان که اینها را می نویسم یاد کتابدار کتابخانه دانشکده در زمان دانشجویی می افتم که یا اصلا نبود یا پای تلفن بود و نمی شد چیزی ازش بخای.
البته این موارد شامل حال همه نمیشه، مثلا کتابداری که در زمان نبود سیستمهای کامپیوتری و سرچ نقش بانک اطلاعاتی کتابی ما را داشت
نویسنده
بله درسته. همه بد نیستند. ولی ورود همین تعداد کتاب دار بد به سیستم هم جای بررسی و بهبود داره. کتابدار که نباید بشینه صبح تا شب حرفای خاله زنکی بزنه یا ماشین و ویلا معامله کنه.
بازتاب: پیدا کردن محل کار عمومی: کتابخانه فرهنگسرای رازی – blog.afsharm.com
سلام
نمیشه آدم ها رو مقصر دونست. باید سیستم و فرآیند ها رو درست کرد. فرضا وقتی عملکرد فردی تو حقوق لحاظ نمیشه و پرداختی تقریبا فقط بر اساس سابقه کاری هست، چه نیازی به افزایش مهارت ها است؟
آیا بعد از این همه سال به یه سیستم جامع برای ارزیابی عملکرد کارمندا رسیدیم؟
نویسنده
بله درسته. آدمها را نمیشه بدون سیستم و فرایند در نظر گرفت. در مورد همین دوستانی که شرح حالشان بیان شد شنیده بودم که بعضی وقتها اینها را مجبور میکنند بعد از ساعت کاری یا در روزهای تعطیل در مراسمات مناسبتی حاضر شوند و غرفههای نه چندان مرتبط با کارشان را اداره کنند. اما نامناسب بودن سیستم و فرایند نباید باعث شود که افراد به کل بیانگیزه شوند. به هر صورت اونها و خیلی از آدمهای مشابه با همه سختیها و بی عدالتیها و نا امنی های شغلی در حال دریافت حقوق و مزایا هستند.