بیست سال زندگی در تهران

بیست سال پیش در چنین روزهایی، در مهر ۱۳۷۶، برای ادامه تحصیل در دانشگاه علم و صنعت ایران به تهران آمدم و تا این لحظه در آن ماندگار شدم. در این بیست سال ماجراهای زیادی را در تهران تجربه کردم که برایند همه آن‌ها این است که امروز از خودم می‌پرسم آیا بهتر نبود به جای تهران، تورنتو، مونترال، سیدنی یا ملبورن را انتخاب می‌کردم؟

تهران مهربان نیست

تهران شهری مهاجر پذیر است. ولی معنی آن این نیست که تهران با غریبه‌ها خیلی مهربان است. بازار کار در تهران پویایی خوبی دارد. پول در آوردن در تهران راحت‌تر است. تهران برای کسانی که می‌خواهند زندگی اجتماعی مدرن تری را تجربه کنند شهر مناسب تری است. اما به غیر از این سه نکته به ندرت می‌توان نکته مثبت دیگری را برای تهران لیست کرد. تهران مشکلات زیادی دارد. از جمله فشردگی بیش از حد جمعیت، زندگی نا آرام آپارتمانی، هزینه‌های بالای زندگی و بعضی عادات آزار دهنده ساکنان آن است. بعضی از ساکنان تهران، چه کسانی که خودشان کمتر از ده سال تهران بوده اند، چه کسانی که نسل اول متولد تهران هستند و چه کسانی که چند نسل در تهران زندگی کرده‌اند دوست دارند به نحوی از تازه واردها، کم اطلاعی و کم تجربگی آن‌ها سو استفاده کنند. در صدر این لیست بعضی صاحب خانه ها، کارفرماها و بنگاه های معاملات ملکی قرار دارند.

تقریباً بیشتر مشکلات اجتماعی تهران را می‌توان مشکلات اجتماعی کلی جامعه ایرانی در نظر گرفت. مثل سو استفاده از تازه واردها یا نامناسب بودن وضعیت مسکن. اما به هر حال این مشکلات در تهران پر‌رنگ تر هستند و همیشه با نام تهران گره خورده اند.

دانشگاه

بیست سال پیش زندگی‌ام در تهران را با تحصیل در دانشگاه علم و صنعت شروع کردم. دانشگاهی افسرده با فضای فکری خیلی محدود. اولین چیزهایی که در دانشگاه دیدم فعالیت‌های پر‌رنگ مذهبی بود که در مسجد ورودی دانشگاه انجام می شد. هر روز صبح مثل پادگان ها عکس شهدا را در ورودی اصلی دانشگاه می گذاشتند. بخش مهمی از سخنرانی‌های افتتاحیه دانشگاه توسط افراد روحانی انجام شد. از اولین چیزهایی که در همان روزهای اول رویش حساسیت بود روابط پسر و دخترها بود. قرار بود همان روز اول دانشگاه یک اردوی معارفه برای ورودی های جدید در اوشون-فشم برگزار شود که به علت ترس از اختلاط دخترها و پسرها لغو شد.

خوابگاه

در کل دانشگاه و از جمله خوابگاه ها هیچ‌کس وجود نداشت که هیچ نوع راهنمایی یا کمکی به دانشجوهایی بکند که همگی کم سن و سال بودند و تا آن تاریخ چیزی جز درس خواندن انجام نداده بودند. خوابگاه ها تازه بعد از اینکه انتخاب واحد انجام می‌شد باز می‌شدند و درست یک روز بعد از آخرین امتحان رسمی بسته می‌شدند در حالی که هنوز خیلی‌ها درگیر پروژه ها یا پیگیری نتایج امتحانات از اساتیدشان بودند. پیگیری از استادان و دانشگاه فقط حضوری امکان داشت. چیزی به اسم تلفن، ایمیل و اینترنت تعریف نشده بود. البته همان ارتباط حضوری هم خیلی وقت‌ها وجود نداشت. برای دیدن استاد بعد از امتحانات باید هر روز جلوی دفتر آموزش آماده باش می بودی که شاید ایشان را ببینی. محیط خوابگاه ها و محیط داخلی دانشگاه به قدر Depress بود که هنوز هم بعد از این همه سال اگه به محدوده دانشگاه بر گردم دچار افسردگی می شوم. در داخل دانشگاه یک خوابگاه بود به اسم خوابگاه داخل. وسط این خوابگاه پارک کوچک بود که بین همه به پارک حسرت معروف بود و انصافاً هم اسمش بهش می آمد. در آن سالها در یکی از خوابگاه ها میانگین مصرف سیگار به روزی یک پاکت در روز رسیده بود.

بد گمانی

سال آخری که دانشگاه بودیم مجبور شدیم به جای خوابگاه رفتن، خانه دانشجویی اجاره کنیم. چشمتان روز بد نبیند. انواع و اقسام تهمت ها و بد گمانی ها را از صاحب خانه‌ها و آژانس های املاک دیدیم. دیدن دو یا سه پسر دانشجوی مجرد برای خیلی‌ها مثل این بود که چند تا مواد فروش را می‌بینند که به دنبال تاسیس روسپی خانه هستند. کلاً پسر یا دختر مجرد در شهری مثل تهران به دید یک خلاف کار یا یک آدم هرزه دیده می شد. یادم هست در حوالی خیابان فرجام که خوابگاه دختران دانشگاه قرار داشت، چند تا مغازه و سوپرمارکت وجود داشت که من بعضی وقت‌ها برای خرید به آنجا می رفتم. در یکی از روزها از چند تا از مشتری‌های مغازه شنیدم که راجع به دخترهای خوابگاه بدگویی می‌کردند و مدعی بودند که باعث رواج فساد در آن محله شده‌اند. آن‌ها می‌گفتند همیشه آنجا ماشین‌هایی می‌آید و این دخترها را سوار می‌کند و می برد. البته منظورشان روابط فامیلی یا روابط مجاز یا سالم نبود. این بدگمانی شدید را در خرم آباد هم که دو سال سربازی آنجا بودم شنیده بودم. آنجا دو تا از پرسنل پادگان معتقد بودند که دختران دانشجوی دانشگاه آزاد از راه روسپی گری خرج دانشگاه را در می آورند! دو سال بعد از دانشگاه که سر کار رفته بودم و خانه‌ای اجاره کرده بودم خیلی محتاطانه رفتار می کردم. وقتی که خانه را به صاحب ملک پس دادم ایشان از من تشکر کردند بابت اینکه در طول سکونتم در آنجا، باعث شک و تردید همسایگان محترم نشده ام!

شرکت و محیط کار

برای سربازی، دو سال به تبریز و خرم آباد رفتم. بعد از پایان سربازی مدت خیلی کوتاهی را ماهشهر بودم برای کار ولی دوباره به تهران آمدم. اولین کارم بعد از سربازی، در شرکتی بود در خیابان نوزدهم گاندی در همسایگی خانه‌ای که قضیه سمیه و شاهرخ در آن اتفاق افتاده بود. شرکت از لحاظ تکنولوژی در سطح بالایی قرار نداشت. آن‌ها یک شرکت مخابراتی بودند که می‌خواستند نرم افزارهای مالی اداری و به قول خودشان ERP بنویسند. در توصیف سطح فنی، همین بس که اعتقادی به استفاده از دیتابیس های رایج مثل MS-SQL نداشتند. در عوض خودشان یک‌جور Engine دیتابیس با C/C++ نوشته بودند که دیتای حسابداری و حضور و غیاب و مشابه را در آن ذخیره می کردند. از لحاظ بلوغ سازمانی هم که تعریف زیادی نداشت. بخش برنامه نویسی روی هم شش نفر می‌شدیم که سه تای آن‌ها سه تا برادری بودند که برادر بزرگه رئیس هیئت مدیره شرکت بود. داستان شرکت های ضعیف در سال‌های متوالی پس از آن همچنان تکرار شد. درباره این شرکت ها به دفعات در وبلاگم نوشته‌ام.

ترافیک و آلودگی

یک معضلی هست که در همه شهرهای بزرگ هست ولی در تهران به اوج خودش رسیده. منظورم مشکل ترافیک و آلودگی هوا است. ترافیک عصر گاهی در شش ماهه دوم سال در حدی است که میانگین مسیرها از یک ساعت به بالا است. یک بار حساب کردم سرعت حرکتم در مسیر شرکت به خانه در طول یکی از ماه های زمستان به طور متوسط ۱۰ کیلومتر بر ساعت است. یعنی تنها دو برابر سریع‌تر از راه رفتن معمولی انسان.

قدیمی تر ها و تازه وارد ها

یک مشکل دیگر که در همه جای ایران هست ولی در تهران پر‌رنگ تر هست نوعی نژاد پرستی یا خود برتر بینی نسبت به تازه وارد ها هست. لابد خیلی زیاد راجع به جوک های ترکی و لری شنیده اید. یا اینکه واژه شهرستانی را در برابر تهرانی خیلی زیاد شنیده اید. هر چند که دیدگاه غیر تهرانی‌ها به تهرانی‌ها هم گاهی اوقات منصفانه نیست، اما معمولاً کاربرد عبارت شهرستانی چندان دوستانه نیست. همه این رفتارها نشانه نوعی رفتار از موضوع برتر است. آن هم در حالی که تهران خودش به شدت شهری مهاجر پذیر است و ریشه تعداد زیادی از ساکنانش در شهری غیر از تهران است. آن‌ها هم که از قدیمی‌ترهای تهران حساب می‌شوند هم معمولاً نقش اساسی در تهران شدن تهران نداشته اند. بلکه تهران در اثر رویدادهای معاصر در دویست سال گذشته در اثر تمرکز حکومت قاجار، پهلوی و جمهوری اسلامی تبدیل به تهران امروزی شده است.

تهران
تهران

پایان سال‌های سخت اولیه

الان سالها از شروع زندگی من در تهران می‌گذرد و خیلی از مسائل حل یا آسان‌تر شده. اما هنوز بعضی چیزهای تهران آزار دهنده است. البته تهران که می‌گویم، بقیه ایران هم کم و بیش همین‌طور هستند. جامعه مردم تهرانی مثل جامعه مردم دیگر شهرها مبتنی بر فامیل و فامیل بازی طراحی شده است. در تهران هم مهمانی‌ها بر اساس روابط فامیلی شرکت می گیرد. کمک‌ها و حمایت ها بیشتر بین فامیل‌ها رواج دارد تا غیر فامیل ها. کسی که علاقه زیادی به روابط فامیلی ندارد یا فامیل‌های وی در دسترس نیستند، در تهران احساس تنهایی خواهد کرد. در تهران، مهدکودک و خانه اسباب‌بازی به اندازه کافی و با شرایط مناسب وجود ندارد که پدر و مادرها را از گذاشتن بچه پیش مادر بزرگ و پدر بزرگ‌ها بی‌نیاز کند.

مراکز تفریحی و جمع شدن افراد

در روزهای به‌خصوصی از سال مثل روزهای سرد زمستان که آلودگی هوا هم وجود دارد کمتر مرکز تفریحی و اجتماعات سر پوشیده ای وجود دارد که بتوان با بچه در آن سرگرم شد. پارسال زمستان یک روز که هوا خیلی سرد و آلوده بود دنبال یک مرکز تفریحی سر پوشیده می گشتیم که تا غروب در آن سرگرم شویم. به باغ وحش پارک ارم رفتیم که فکر می‌کنم به خاطر کمبود بازدید کننده تعطیل بود. به یک مجتمع سینمایی جدید التاسیس رفتیم که یک طبقه شهربازی مخصوص کودکان هم داشت. آنجا هم تعطیل بود و دو بعد از ظهر به بعد باز می شد. فکر می‌کنم سورتمه تهران را در نظر گرفتیم که برویم ولی مطمئن نبودیم که اگر تا دربند برویم موفق خواهیم شد از آن استفاده کنیم یا نه. چون مراجعه قبلی هم نداشتیم نمی‌دانستیم که امکانات سر پوشیده ای هم دارد یا نه.

در روزهای عزاداری مثل تاسوعا و عاشورا و روزهای مناسبتی خاص مثل روز قدس هم وضع به همین منوال است. سال پیش یک روز تصمیم گرفتیم به دیدن موزه حیات وحش دار آباد برویم. تا دار آباد رفتیم ولی تعطیل بود! علت را پرسیدم گفتند چون روز قدس است تعطیل است و باید بعد از ظهر برویم. یک روز صبح هم نمایشگاه اسباب‌بازی در خیابان حجاب در نزدیکی بلوار کشاورز رفتیم. آنجا هم تا ساعت ۲ تعطیل بود. علت؟ برگزاری نماز جمعه. کلاً امکانات تفریحی و اجتماعاتی تهران خیلی محدود است. به همین خاطر است که می‌گویم تهران بیشتر برای روابط فامیلی طراحی شده که در خانه‌ها دور هم جمع شوند نه اینکه در مراکز شهری آخر هفته خود را سپری کنند.

بهداشت

تهران سطح بهداشت خیلی پایینی دارد. دو سه سال پیش یک نفر را می‌شناختم که برای تکمیل دوره کارشناسی ارشد مدتی در یکی از پانسیون های دخترانه اطراف میدان انقلاب زندگی می‌کرد. می‌گفت که حمام نسبت به افراد ساکن پانسیون خیلی کم است. به طوری که ساکنین باید طبق برنامه قبلی نوبت بگیرند و رزرو کنند تا بتوانند از حمام استفاده کنند. گاهی اوقات هم آبگرمکن و حمام مشکل پیدا می‌کرد و همین امکانات محدود هم از دسترس خارج می شد. این‌ها را که می‌شنیدم یاد حمام پادگان در خرم آباد می افتادم که وضعیت مشابهی داشت و وقتی که خراب می‌شد انتخاب سربازها محدود می‌شد به حمام صحرایی و حمام‌های عمومی سطح شهر که کثیف ترین و ترسناک ترین مکان هایی بودند که تا آن زمان به عمرم دیده بودم.

وضعیت حمام برای خیلی از ساکنین نیمه رسمی تهران به شکل مشابهی است. خیلی از نانوایی های تهران در طول شب محل اقامت کارگران آن است. خیلی از رستوران‌ها و احتمالاً خیلی از مشاغل دیگر مثل کارگاه های تولیدی هم همین‌طور است. با این وصف خودتان حساب کنید که چند درصد افرادی که به طور روزمره در خیابان می‌بینید یا اصلاً دسترسی به حمام و امکانات بهداشتی ندارند یا اینکه دسترسی محدود و نامناسبی دارند.

وضعیت دستشویی و توالت هم همین است. ده سال اخیر تعداد دستشویی‌های عمومی افزایش یافته ولی هنوز به حد کافی نرسیده. البته مشکل فرهنگی و کم اطلاعی مردم را هم اینجا داریم. هنوز در خیلی از نقاط پر رفت و آمد، دستشویی عمومی با دسترسی مناسب وجود ندارد. این هم برای مردم عادی که برای خرید یا کار دیگر آنجا آمده‌اند مشکل ایجاد می‌کند و هم برای کاسب‌هایی که در آنجا مشغول فعالیت هستند. سه سال پیش در یکی از فرعی های خیلی نزدیک به میدان انقلاب زندگی می کردیم. بخش زیادی از کوچه را دیوار طولانی یکی از ادارات تشکیل می داد. خیلی صبح ها که از آنجا رد می‌شدم رد ادرار روز گذشته افراد را پای همان دیوار می دیدم. گاهی اوقات آن رد آنقدر تازه بود که حال آدم به هم می خورد. بعضی وقت ها طوری تنظیم می‌کردیم که اصلاً از اونجا رد نشویم چون بچه از روی آن آثار رد می‌شد. بعضی وقت‌ها که خلوت بود هم که واقعاً افرادی که پای دیوار ادرار می‌کردند را می دیدیم. همیشه هم افراد معتاد یا خیابان گرد نبودند. گاهی اوقات افرادی با ظاهر معمولی را هم می دیدیم.

همین مشکل را جاهای مختلفی مثل کوچه های بین فاطمی و بلوار کشاورز، محدوده میدان منیریه، محدوده بلوار دریا و فرحزادی و خیابان لاله‌زار و بازار تهران دیده ام. یک بار با بچه در کوچه برلن بودیم که بچه نیاز به دستشویی داشت. تمام سوراخ سنبه های آنجا را گشتیم و از خیلی از مغازه دارها سؤال پرسیدیم و کلی پرسان پرسان گشتیم تا موفق شدیم یک دستشویی نامناسب و خیلی قدیمی در طبقه بالا یکی از پاساژهای خیلی قدیمی پیدا کنیم. خیلی از پاساژها و مراکز تجاری، چه نوساز چه قدیمی ساز فاقد دستشویی عمومی هستند. آن معدود امکاناتی هم که دارند فقط برای استفاده مغازه داران است. تنها با مقداری خواهش است که امکان استفاده از آن‌ها برای بچه‌های زیر سن مدرسه فراهم می‌شود. مساجد و نمازخانه‌ها هم همیشه در دسترس نیستند یا اینکه فقط موقع نماز باز هستند. الان برای کسی که با بچه کوچک به بازار می‌رود خیلی مهم است که دسترسی به دستشویی‌ها را از قبل و به طور دقیق بداند. جیش بچه خبر نمی کند!

این گرفتاری‌ها در مورد حمام و دستشویی فقط گریبان‌گیر مشتریان بازار یا ساکنین نیمه رسمی تهران نیست. وقتی که بخش زیادی از ساکنین یک شهر دسترسی نامناسبی به امکانات بهداشتی دارند سطح کلی بهداشت پایین می‌آید و خود به خود بقیه ساکنین را هم درگیر می‌کند بدون آنکه بخواهند یا حتی بدانند.

کلاً لیست معایب تهران خیلی طولانی‌تر از لیست مزایای تهران است و حالا حالاها می‌شود راجع به آن نوشت.

عذر خواهی

با این هم بدی که از شهر تهران گفتم و با این توصیفاتی که از بعضی از اخلاق‌های بد ساکنین آن گفتم باید بگویم که دوستان خیلی خوبی در طول این بیست سال در تهران داشته و دارم. این‌طور نیست که همه بد و بد اخلاق باشند. در عالم همکاری و شرکت و در عالم همسایگی، دوستان و همسایه های خوب هم زیاد داشته و داریم. حتی امیدوارم بتوانیم دوستان خوبمان را هر روز بیشتر و بیشتر کنیم. از همه دوستان خوبم در تهران و همه تهرانی‌هایی که این متن را تا اینجا خوانده‌ام عذر خواهی می‌کنم اگر تند روی کرده ام. در خود متن هم توضیح داده بودم که همه این‌طور نیستند و فقط بعضی‌ها اینجور هستند. حتی توضیح داده بودم که این‌ها، صفت‌های مشترک بیشتر مردم ایران است. در موضوع کمبود امکانات شهری که مشکل فقط مختص به تهران نیست. حتی فکر می‌کنم به طور نسبی وضع در بقیه شهرهایی که مراجعه یا سکونت داشته‌ام، مثل مشهد، رشت، خرم آباد، تبریز، کرمانشاه، ماهشهر و کرج بهتر است.

تهران شهری بوده که تا قبل از سکونت در آن، مدت‌ها دوست داشتم در آن زندگی کنم. حداقل به خاطر اینکه تمرکز شرکت های IT در آن بسیار بالا است. تهران یکی از مدرن ترین شهرهای ایران است و مرکز تجاری و سیاسی این کشور ۸۰ میلیونی است.

یک مهاجرت بزرگ‌تر

تا اینجای کار به این نتیجه رسیده‌ام که تهران همچنان در صدر مناسب‌ترین شهرهای ایران برای زندگی و کار در زمینه IT است. اما مزایای آن نسبت به معایب آن خیلی زیاد نیست. برای کسانی که امکان مهاجرت به کشوری دیگر و زندگی در شهرهایی مثل تورنتو، مونترال، سیدنی یا ملبورن را دارد بد نیست که چند سالی را هم آنجا زندگی کنند. شاید بخت یار بود و زندگی در آنجا شیرین‌تر از زندگی در تهران بود.

ده سال پیش بعد از پایان سربازی یک بار دیگر هم به این موضوع فکر کرده بودم. از خودم پرسیده بودم که آیا واقعاً بهتر است در تهران بمانم یا اینکه به کشوری دیگر مهاجرت کنم. آن موقع یک اشتباه استراتژیک داشتم. به خودم گفتم اگر از پس زندگی تنهایی در تهران برآمدم آن وقت زندگی تنهایی در کشور دیگری را هم تجربه خواهم کرد. سال‌ها پس از آن فهمیدم که از پس زندگی تنهایی در تهران بر آمده‌ام ولی مهاجرت دوباره برایم خیلی سخت‌تر شده! اشتباه من در این تصمیم گیری این بود که فکر می‌کردم گذراندن سختی‌های زندگی در تهران به گذراندن سختی‌های زندگی در مثلاً تورنتو کمک می‌کند. یا اینکه سختی‌ها تهران مقدمه‌ای هستند برای سختی‌های تورنتو. این موضوع تا اندازه‌ای درست بود ولی اندازه درست بودن آن خیلی کم بود. آن‌جور که از بررسی‌های خودم و تجربه‌های دوستان ساکن کانادا یا استرالیا بر می‌آید، خیلی از سختی‌های زندگی در تهران اصلاً در آنجا وجود نداشته که من بخواهم نگرانش باشم. بعضی از سختی‌های آنجا هم در تهران وجود ندارد. یعنی هر چقدر هم که در تهران به خودتان سختی بدهید باعث نمی‌شود که سختی‌های زندگی در آنجا برایتان راحت‌تر شود. شما اشتباه من را تکرار نکنید!

Comments

  1. شراره

    فکر نمی کردم دانشگاه هم بهت سخت گذشته باشه. خیلی از مشکلاتی که گفتی واقعا مشترکه همه شهر هاست، شاید تهران حداقل از نظر فرهنگی بهتر باشه. امیدوارم یه روز تهران هم پشت سر بذاری و به شهر بهتری بری

    1. Post
      Author
      افشار محبی

      البته من خودم دوست دارم به جای عبارت سخت گذشتن، از عبارت کسب تجربه، استفاده کنم. زندگی بیست سال گذشته هر جای دیگری هم که می بود تجربه های خودش را حتما داشت. و قبول دارم که زندگی به عنوان یک غریبه سختی های بیشتری نسبت به ساکنین قبلی اون داره ولی البته هیجانات بیشتری هم داره!

      دانشگاه یکی از سخت ترین و حسرت آور ترین قسمت های این بیست سال بوده. کلا هر چه که سال ها جلوتر رفته اند سختی ها کمتر شده اند. چون تجربه آدم بالا می ره و راه های بهتری برای کنار آمدن با مشکلات پیدا می کنه.

       

    2. م

      بچه های پاستوریزه بهشان سخت میگذرد .
      آخه .
      باید بیخیال بود و بیخیال زندگی کرد
      تنهایی هم بد دردیه
      شهرستانی ها باید وقتی برای درس خواندن به تهران می آیند حتما یک دوست از شهر خودشان داشته باشند . یعنی با هم دانشگاه قبول شده باشند .

      1. شهرام همایونی

        تهران شب از تو دور است

        تهران همیشه نور است

        به نظر من تهران جای زندگی و پیشرفته
        و فقط مشکل مسکن کمی سختش کرده

  2. مجید آواژ

    سلام
    نوشته خوب و قشنگی بود. در تعریف شرایط خوشحالی انسان گفته شده که پنجاه درصد آن به ژنتیک، چهل درصد به رفتار و برداشت خود آدم و ده درصد به محیط ربط دارد، فکر می‌کنم باید روی چهل درصدی که به ما مرتبط است بیشتر کار کنیم.

    1. Post
      Author
      افشار محبی

      به شخصه فکر می کنم که سهم محیط بیش از ده درصد است. اما قبول دارم که سهم چهل درصدی رفتار و برداشت خود آدم هم قابل توجه است و باید روی آن بیشتر کار کرد.

  3. علیرضا

    من الان حدود ده سال میشه که دارم تهران زندگی می کنم و تقریبا به همه مواردی که اشاره کردی برخوردم.
    معضل بهداشت اما از دید من پنهون مونده بود که واقعا مشکل اساسی هست.
    آلودگی صوتی و تصویری رو هم باید به شهر تهران اضافه کرد. سر و صدای تمام نشدنی ماشین ها و موتورها و ساخت و سازها و ساختمان های کج و معوج و فضای شهری بی ریخت.
    درسته که پول درآوردن تو تهران راحت تر از بقیه شهرهاست اما واقعا هزینه زندگی سرسام آورش و درگیری با مشکلات ریز و درشتش به پولی که درمیاد نمیارزه.
    تو یه جمله به نظرم “تهران شهر پولدارهاست”

    1. Post
      Author
      افشار محبی

      من هر روز مشکلات بهداشتی زیادی توی تهران می بینم. خیلی از مردم فکر می کنند همین که خودشان یا خانه شان تمیز باشه یعنی بهداشت را رعایت کردن و دیگه مشکلی نیست. ولی متاسفانه وقتی که سطح بهداشت عمومی جامعه پایین هست خطر هم گریبان گیر همه هست. درست است اونی که بهداشت فردی و خانوادگی را رعایت می کنه در خظر کمتری هست ولی به هر صورت از خطرات محیط در امان نیست.

      وقتی که توی مترو، اتوبوس یا حتی تاکسی با کسانی هم مسیر می شوی که دسترسی مناسبی به امکانات بهداشتی ندارند یا این که اصلا اهل رعایت نیستند پس احتمال انتقال بیماری های اون اشخاص به تو هم هست. هر دو سه ماه یک باری که سوار مترو می شوم کلی به این فکر می کنم که با این چسبیدن آدم ها به یکدیگر احتمال انتقال چه بیماری هایی که وجود نداره. بعضی از انواع هپاتیت از طریق مایعات بدنی مثل عرق دست قابل انتقال است.

      اجازه بده که در مورد جمله آخرت موافق نباشم. به نظر من تهران شهر پول دار ها نیست، بلکه شهر بی پول هاست. اگه کسی مشکل پولی نداشت به احتمال زیاد برای زندگی به تهران نمی آمد یا این که آن را برای بقیه زندگی اش انتخاب نمی کرد. عمده مردم تهران به جز درصد کمی از ساکنین آن در آپارتمان های خیلی کوچک و کم امکانات زندگی می کنند. دسترسی آنها به امکانات رفاهی استاندارد خیلی محدود است. مدرسه ها، بیمارستان ها و مراکز تفریحی خیلی کم و کوچک هستند به قدری که کفاف جمعیت را نمی دهند. برای ساده ترین کارها باید در صف بود. صف بنزین یکی از اون صف هایی است که هیچ وقت بهش علاقه نداشتم. واقعا برام عجیبه که کسی پول به اندازه کافی داشته باشه ولی باز هم تهران را برای زندگی انتخاب کنه

      1. م

        موافقم . فقط کسانی که در شهرستان ها از بیکاری رنج میبرند به تهران مهاجرت میکنند . و کلا آدم های پولدار احتیاج نیست به تهران بیایند. این هایی که ده بیست سال پیش به خاطر بیکاری به تهران مهاجرت کرده اند الان فکر میکنند که تهرانی اصیل هستند و خود را تافته جدا بافته میدانند و هر کسی که تازه از شهرستان به تهران بیاید را مسخره میکنند !!
        این جور تهرانی ها که ده بیست سال پیش به تهران مهاجرت کردند و از زور بیکاری بوده است . فکر میکنند که فقط تهران شهر است .و شهرستان های دیگه ده کوره است !!!!!!!
        حتی یک مهندسی که از شهرستان برای زندگی به تهران بیاید از سوی کارگر ساده ای که مثلا هفده سال تهران زندگی کرده است به چشم روستایی دیده میشه !!! که خیلی مسخره است .
        در کل من اصلا از تهران خوشم نیامده است .
        و الان آنهایی که در شهر خودشان مانده اند و به تهران مهاجرت نکرده اند وضعیت بهتری دارند . و این مهاجر های قدیمی خیلی تازه به دوران رسیده اند.

        1. ایرانی

          سلام دوست عزیز من هم با نظر شما موافقم زندگی در شهرستانها بهتر از تهران است به نظر شما من الآن بروم ارومیه کار و زندگی کنم بهتر از تهران نیست؟؟؟ چون کارمندم و با انتقالی ام به ارومیه موافقت شده است و خودم اصلیتم از شهرهای استان آذربایجان غربی است و 10 سالی میشود که در تهران کار و زندگی میکنم چون اون موقع بیکار بودم و بخاطر کار اومدم تهران و الآن میتونم برم ارومیه کار کنم . بهتر است بروم ارومیه یا بمانم تهران

      1. م

        اشتباه فکر میکنید .
        من در تهران دوستان زیادی پیدا کرده ام و همه آنها گفته اند که فقط برای کار به تهران آمده اند.
        پس به خاطر بیکاری آمده اند
        و آنهایی که در شهر و استانشان مانده اند حتما وضعیت مالیشان خوب بوده است.

  4. علیرضا

    به نظرم خیلی از کسانی که اینجا خوب پول درمیارن تمایلی به ترک اینجا ندارن، چ.ن احتمال زیاد امکان چنین درآمدی رو کشورهای دیگه ندارن، اینجوری میشه که شش ماه سال کار میکنن و شش ماه سال هم انواع و اقسام مسافرت ها و گردش و تفریح ها رو دارن. تعداد زیادی از پزشکان و دندان پزشکان، تجار، رانت خوارن و بعضا دلالان بزرگ هستن که در لوکس مناطق شهر خونه دارن و دغدغه صف و استفاده از مراکز تفریح عمومی و … رو ندارن.
    درآمدی که با یه خرید و فروش، یه جراحی و یا یه کانتینر واردات به دست می آرن برابری می کنه با حقوق چندین سال من کارمند.
    خوب برای این سری اشخاص که ممکنه فقط یک صدم جمعیت تهران باشن، تهران بهشت پول درآوردنه و چه جایی بهتر از اینجا.

  5. رضا

    راستش با این اصطلاح “نژادپرستی”(یا بهتر بگیم نژادستیزی) که این روزها مدشده برای برخی از رفتارهای خودمون همه جا بکار میبریم موافق نیستم!مفهوم نژادستیزی بنظرم خیلی بدتر و سیاه تر از رفتارهایی که ما برای نامیدنشون به خودمون این انگ رو میزنیم!این رفتارهایی که شما ازش یاد میکنید مثه برخورد متفاوت یا احساس برتری داشتن ،با غریبه ها تقریبا تو همه جای دنیا پیدا میشه.بویژه این نگاه بین مردم شهرهای بزرگتر به شهرهای کوچکتر همه جا هست.چه میخواد تهران باشه چه دهلی نو چه حتی رم !مثلا من شنیدم بومی های پایتخت ایتالیا برای خطاب قرار دادن تحقیرآمیز حومه نشینان و شهرهای کوچکتر از واسه گردن سرخ ها استفاده میکنند.یا از خیلی از کسایی که تو ترکیه زندگی میکنند شنیدم رفتار یه سری از ترکها با غریبه ها(مهاجرهای کشورهای دیگه مثه ایرانیا) خیلی بده /اگه نگاه کنید اینجور اصطلاحات و رفتارهای “شاید” تحقیر آمیز نسبت به تازه واردها تو همه فرهنگها و کشورها کم و بیش پیدا میشه/البته یه سری کشورها مثه کانادا که کلا توسط مهاجرها ساخته شدند شاید اینچیزا کمتر توش باشه اونم بخاطر اینکه کلا اکثریت جمعیتشون مهاجر هستند و نکته مهمتر اینکه بدلیل وسعت بسیار زیاد کانادا نسبت به جمعیت و فراوانی نعمت و امکانات هیچ ساکن قدیمی تری احساس اینو نمیکنه که یه غریبه ممکنه جای اونو تنگ کرده باشه!

    1. Post
      Author
      افشار محبی

      بله درسته، عبارت نژاد پرستی غلیظ تر از اون چیزی هستش که منظور من بوده. ولی همان طور که خودتان هم می بینید، پیدا کردن واژه مناسب برای این مشکل کمی سخت است.

      من تا حالا در کشوری غیر از ایران زندگی نکرده ام ولی حس می کنم این مدل رفتارها در ایران پر رنگ تر از جاهای دیگر است.

      تازه ما که مهاجر نیستم که بخواهیم چنین رفتارهایی را تحمل کنیم. ما همه ایرانی هستیم. تازه اگه بخام از اون ور قضیه به موضوع نگاه کنیم طبقه اجتماعی خیلی از مهاجرین بالاتر از بومیان یا ساکنین قبلی تر است.

      من اگه این رفتار را در شهرهای دیگه ای مثل همدان، سمنان، یزد یا یاسوج می دیدم کمتر تعجب می کردم. چون توی این جور شهرها جمعیت بومی ها خیلی بیشتر است. ولی تهرانی که عمدتا مهاجر هستند چرا باید اینقدر با موضوع غریبه ها یا تازه وارد ها مشکل داشته باشه؟

      به هر حال ممنون از شما به خاطر این که نظر خودتان را گفتید.

  6. Reza

    تشکر بابت اشتراک گذاری تجاربتون
    من هم بعد از فارغ التحصیلی کارشناسی میخواستم برای کار تهران بیام ، ولی با این وجود فکر میکنم ارشد رو هم در ایران ادامه بدم و برای مقاطع تحصیلی بالاتر رشته نرم افزار به آمریکای شمالی یا اروپا برم خیلی بهتره ، چون هم کیفیت زندگی فوق العاده بالاتره اونجا و مجبور نیستم با هیاهوی تهران کنار بیام و هم چنین فرصت های کاری و پیشرفت به مراتب بالاتری اونجا وجود داره .

    1. Post
      Author
      افشار محبی

      بله درسته. هر چند که از دست دادن نیروی کار متخصص اتفاق خوشایندی نیست اما از دیدگاه فردی کار درستی می کنید. در تهران رفاه و آسایش چندانی وجود ندارد. حالا توی آمریکای شمالی یا اروپای غربی هم همین طوری هست یا نه را نمی دانم. ولی حداقلش اینه که راهی که مطمئنا اشتباه است را نرفته اید. آرزوی موفقیت می کنم براتون.

    1. Post
      Author
  7. سحر

    خوابگاهی که در رابطه با میدان انقلاب بیان شد بسیارشبیه خوابگاه ما است، یک دستشویی و یک حمام برای 34 نفر آن هم با نظارت مستقیم دانشگاه تهران به عنوان خوابگاه شبانه!!! مسئولان بی کفایت را هم به لیست بیفزاییم بد نیست،بنده هم سالها پیش این مشکل را بین مهاجرت تهران و شهر های دیگر با خود همراه داشتم اما به دلیل نداشتن دوستی و آشنایی در کشور دیگر فکر کردم نمی توانم و الان بعد از مهاجرت چند ساله به تهران و گذراندن سختی تاب و تحمل مهاجرت مجدد را ندارم، مهاجرت یکبارش هم مشکل است وتکرار مجدد آن نیازمند اراده ی پولادین است.، با تشکر از مطالب و قلم زیبای شما

    1. Post
      Author
      افشار محبی

      بله واقعا مهاجرت کردن انرژی فوق العاده زیادی از آدم می گیره. حالا اگه یک نفر بخواد دو بار مهاجرت کنه که دیگه واویلا. ولی خوب این را هم به شما بگم که بعد از یک مدتی که به ثبات رسیدید و خستگی تان در رفت آن وقت باز هم در خودتان توانایی مهاجرت مجدد را خواهید دید. به هر حال تجربه مهاجرت اول می تونه کمک کنه که مهاجرت دوم هوشمندانه تر و کم دردتر انجام بشه

    1. Post
      Author
      افشار محبی

      والا نه سند اون یکی شهر را به نام ما زدند نه قراره سند این یکی را به نام ما بزنند. همان طور که سند هیچ کدام به نام هیچ کس دیگه ای نیست. پس از اساس نمی توان شهری را مال کسی دانست.

  8. جواد

    تهران تهران تهران

    این غول سیاه و کثیف و دوست داشتنی که نه میشه کنارش موند و اخلاق گندش رو تحمل کرد و نه میشه ازش دل کند

    1. Post
      Author
  9. رامین

    سلام
    من به تازگی توی یکی از ادارات دولتی در سهر تهران مشغول به کار شدم
    اینجا یه آپارتمان هم خریدم
    یعنی بابام خرید
    فقط لحظه شماری می کنم دو سال بگذره و انتقالی بگیرم شهر خودمون
    تهران امکانات آموزشی و پزشکیش با شهرستان قابل قیاس نیست اما به دوری از پدر و مادر نمیارزه

    1. Post
      Author
      افشار محبی

      والا امکانات آموزشی که می فرمایید یاد مدرسه های خیلی کوچیک و کلاس های خفه می افتم. همین طور یاد آموزشگاه های خصوصی می افتم که نه جا برای نشستن دارند نه هوا برای نفس کشیدن. تازه سر چهار راه هم هستند و مدام صدای بوق ماشین شنیده می شود. یعنی امکانات آموزشی اش هم خیلی مال نیست. ولی به هر حال انگار همین ها هم در خیلی از شهرهای دیگه پیدا نمیشه.

    1. Post
      Author
  10. احمد

    با سلام و ارادت و تشکر از مطلب خوبی که گذاشتید . بنده وکیل دادگستری هستم و دانشجوی دوره دکتری در مشهد . مدتی است یک از دوستان که مدیرعامل شرکتی است پیشنهاد انتقال به تهران بعنوان مشاور حقوقی داده اند با حقوق حدود 8 میلیون . که البته در کنار آن می توان به کار وکالت هم پرداخت . باتوجه به اینکه یک فرزند دبیرستانی دارم نگرانی من بیشتر برای تحصیل ایشان است و مسکن . جسارتاً نظر جنابعالی چیست . ممنون

    1. Post
      Author
      افشار محبی

      به نظرم با استانداردهای موجود، ماهی هشت میلیون تومان یا بیشتر، رقم خوبی برای یک زندگی متوسط است. امکانات آموزشی در تهران نسبت به بقیه شهرها نسبتاً خوب است از جمله دبیرستان ها. البته تا آنجا که می دانم مشهد خودش هم شهر خیلی خوبی برای زندگی است. اگر فرض کنیم که درآمد کافی برای زندگی در مشهد داشته باشید، آن وقت حتی شاید بتوان گفت که مشهد شهر بهتری برای زندگی است.

      در نظر بگیرید که تهران شهری برای زندگی آرام نیست. آرامش کالای نایابی در تهران است. تهران طراحی شده برای افراد جاه طلب و کسانی که اهل سختی کشیدن هستند.

      1. فردین

        سلام آقای محبی عزیز ممنون بابت مطلب خوبتان من هم زاده استان آذربایجان غربی و از شهرهای این استان هستم و 10 سال است که برای کار تهران آمده ام و7 سالی میشود کارمندم و این ماه تقاضای انتقالی به ارومیه دادم والآن موافقت شده است و دو بچه 7 و 1 ساله دارم و الآن به نظر شما برگردم به ارومیه بهتر است یا بمانم تهران و لازم است که بگویم حقوق کارم در تهران و ارومیه یکی است ودرتهران هم خانه ندارم مستاجرم به نظر شما در رابطه با آینده بچه هایم کدام شهر بهتر است

        1. Post
          Author
          افشار محبی

          تهران یا ارومیه که فرق زیادی برای بچه ها ایجاد نمی کند. مگر این که روش تربیتی و آینده نگری خیلی خاصی مد نظرتان باشد. تهران بازار کار بهتری دارد ولی الان خیلی زود است که برای بچه ها برنامه ریزی بازار کار داشته باشید. اگر زندگی در آرامش می خواهید، ارومیه بهتر است. اما اگر ماجراجویی دوست دارید و نیازمند آزادی اجتماعی بیشتر هستید، تهران بهتر است.

  11. هادی میرزاییان

    سلام خدمت شما از نوشته بسیار کامل در عین سادگی و بدون استفاده از تعارف زیادتون ممنون، انتقال تجارب چندین ساله واقعا بعضی اوقات خیلی راحت با یک نوشته امکان پذیره که برای بنده بسیار با ارزش بود. من بذای سپری کردن دوره ارشدم با توجه به دانشگاه های در دسترس و رشتم(مهندسی ایمنی HSE) بین انتخاب دو شهر اهواز و تهران واقعا دچار شک و تردید هستم البته با توجه به سابقه زندگی شما در ماهشهر میشه به جای اهواز اونجارو هم در نظر بگیرید چون من میخوا استارت شروع به کارمم بزنم در دوره ارشد و شاید مجبور بشم در صورت زندگی در اهواز در شهر ماهشهر به دلیل سرایط کاری ویژه زندگی کنم و برای دانشگاهم رفت امد کنم در صورت زندگی در تهران حقوق اولیه من ۲۵۰۰ ملیون هست و در اهوازم در همین حد شایدم بیشتر تا ۳ تومن چون رشته من اوج کارش در بخش های پتروشیمی و نفت هست گرچه در تمام محیط های کاری هم کار های بنده فعالیت دارند باتوجه به این توضیحات و تجربه های جنابعالی نظرتون اینه کدوم شهر رو انتخاب کنم چون مستحضر هستید که ممکنه این دو سال با توجه به همزمان کار کردن من شرایط زندگی دراز مدت رو در اون شهر رو برای من فراهم کنه و اگه فقط موضوع دو سال درس خوندن بود شاید تفاوتی نداشت همونطور که شما بعد از فارغ تحصیلی ساکن تهران شدید. قطعا من هم ارامش فکری روحی و احساس خوشبختی برام در اولیته. با تشکر از شما و ارزوی سلامتی همراه با موفقیت

    1. Post
      Author
      افشار محبی

      اگر فقط مسئله مالی را در نظر بگیریم که ظاهرا اهواز برایتان بهتر است. سه تومان اهواز به اندازه چهار تومان تهران است.

      از لحاظ کاری هم با توجه به رشته تحصیلی شما که صنعتی و نفت و گاز هست باز هم خوزستان بهتر به نظر می رسد.

      تنها چیزی که می ماند این است که شما خودتان اهل تهران هستید یا اهواز. و این که در شرایط برابر زندگی در کدام شهر را دوست دارید. یک شهر خیلی شلوغ مثل تهران که عنوان پایتخت را هم یدک می کشد یا یک شهر گرمسیری ولی آرام تر مثل اهواز.

       

      خیلی از آدم ها به خاطر شرایط کار و پول ساکن تهران هستند. اگر شما کار و پول را در جایی بیرون از تهران سراغ دارید شاید بد نباشه که بی خیال تهران بشین.

    1. Post
      Author
      افشار محبی

      درود. ممنون از معرفی کتاب. سایت زیر ظاهرا فروشگاه اینترنتی انتشاراتی است که این کتاب را منتشر کرده است. اما من کتاب را در آن پیدا نکردم:

      http://www.hanistore.ir

      به چه روشی می توان کتاب را تهیه کرد؟

  12. zohreh

    سلام و وقت بخیر من اهل مشهد هستم و در ازمون ارشد رتبه خوبی کسب کردم و الان برای انتخاب ارشد بین دو شهر مشهد و تهران دچار تردید هستم با توجه ب تجارب شما خواستم نظر شما رو بدونم

    1. Post
      Author
      افشار محبی

      سلام. ببخشید که اینقدر دیر جواب می دهم.

      اگر من جای شما بودم و موضوع فقط موضوع ادامه تحصیل بود مشهد را انتخاب می کردم. شهری که هم خلوت تر است و هم ارزان تر و هم کم استرس تر از تهران. ضمن این که به اندازه کافی هم بزرگ و با امکانات هست.

      اما اگر جدا از ادامه تحصیل قصد عوض کردن شهر زندگی را هم دارید که موضوع فرق می کند.

  13. نادر احمدی

    آقای نویسنده بسیار زیبا نوشتید. بنده 25 سال در تهران بودم و الان حدود 6 سال هستش که به یکی از استان های شمالی مهاجرت کردم.
    اگر بخوام صحبت رو کوتاه کنم ، تهران نه تنها شهر پولدار ها نیست ، بلکه در حال حاضر شهر احمقهاست( با تمام احترام برای عزیزان) .
    درست پول میشه دراورد ولی مهمترین چیز یعنی سلامتی رو از دست میدید.
    آلودگی هوا، خاک و آب تهران تا 5 سال دیگر تاثیر مخرب و وحشتناک خودش رو روی سلامتی مردمش نشون میده.
    باید فکر کرد. گرچه بقول آلبرت انیشتین فکر کردن سخترین کار دنیاست.
    یا حق.

    1. Post
      Author
      افشار محبی

      بله متاسفانه در برابر بازار کار خوبی که در تهران وجود دارد و در برابر پیشرفت مالی که در تهران به دست می آید یک چیز اساسی از دست می رود: آرامش و سلامتی.

      شما که 25 سال سابقه زندگی در تهران دارید خوب می دانید که دلیل اکثر مهاجرت ها کار و پول است

    2. امین

      بنده در 26 سالگی به این نتیجه رسیدم که باید تهران را ترک کرد و حداقل در یکی از شهرهای شمالی ایران ساکن شد و زندگی با آرامشی داشت.

      1. م

        در مورد امکانات شهرستان ها اشتباه میکنید . الان نفرات برتر کنکور از شهرستان ها بوده اند.
        اصلا چرا تهرانی ها فکر میکنند که شهرستان ده کوره است .
        الله اکبر
        شاید خیلی از شهر های کشور توی مناطق محروم باشند . ولی همه اینطوری نیست .
        خودم در چند تا از شهرهای ایران زندگی کرده ام .
        مثلا محله فرهنگسرای تهرانپارس ( جشنواره ) خیلی افتضاحه . دبستان ها بچه ها شپش دارند.
        توی محله زهدی معتاد ها مشغول انجام کار خود….. و کلا معتاد و قاچاقچی و …. ملت هم اکثرا از زور گرسنگی به تهران مهاجرت کرده اند و همین ها تا یک تازه وارد که به خاطر انتقالی به تهران آمده را میبینند خیلی ادعای تهرانی بودن و شهریت دارند.
        واقعا حالم بد میشه .

    1. Post
      Author
      افشار محبی

      وبلاگ نویسی خیلی سخت نیست. اول انگیزه کافی برای اون داشته باشید. بعدش شروع به نوشتن کنید. سپس به وبلاگ های مورد علاقه تان توجه کنید و از اونها ایده بگیرید. در نهایت از نکات رایج در نوشتن و وبلاگ نویسی که تا اون وقت فهمیده اید از کجا میشه پیدا کرد پیروی کنید.

       

      موفق باشید

  14. اسماعیل

    سلام. من یک شرکت دولتی در تهران کار میکردم. از ابتدای سال ۹۷ تصمیم گرفتیم با همسرم که اهل شهرستانه از تهران مهاجرت کنیم. اما پدر و مادر و خانواده من که تهران هم نیستن با این موضوع بسیار تند برخورد کردند و رابطه قطع شده است.البته خدا شاهده که کی جلو راه ما سنگ انداخت . برام دعا کنید

    1. Post
      Author
      افشار محبی

      متاسفانه زندگی در تهران و در خارج تهران تبدیل به انتخاب بین بدتر و خیلی بد شده است. نه زندگی در تهران خیلی ایده آل است نه زندگی در شهرستان ها. از یک طرف با گرانی و آلودگی هوا طرف هستیم و از طرف دیگر با بیکاری و کمبود امکانات مواجه هستیم.

  15. حسین

    باسلام و تشکر از اطلاعاتی که در این متن ارائه دادید.
    من ساکن کرج هستم و دو فرزند دارم و درآمد ماهیانه 8 میلیون . با توجه به امکاناتی که تهران داره و برای رشد و پیشرفت (فکری و فرهنگی و…) فرزندانم تصمیم دارم به تهران مهاجرت کنم. لذا، با شناختی که جنابعالی با مسائل مربوطه دارید؛ خواهشمندم بنده را در این خصوص راهنمایی بفرمائید.صمیمانه متشکرم

    1. Post
      Author
      افشار محبی

      شرایط اقتصادی جاری باعث شده که ارزش 8 میلیون تومن از بین برود. ولی اگر فرض بگیریم که شما در شش ماهه اول سال 96 این میزان درآمد داشتید  به نظر میاد که کرج جای مناسبی باشد. تهران آلودگی هوا، ترافیک و فشردگی جمعیتی دارد. کرج و تهران هم که خیلی از هم دور نیستند.

      به شخصه فکر می کنم یک خانواده از طبقه متوسط جامعه با درآمد 8 میلیونی در شهری غیر از تهران بتوانند زندگی خوبی برای خودشان دست و پا کنند.

    2. فاطمه

      سلام .من از بچگی رویای زندگی در تهران رو داشتم الان ۲۶ سالمه وخیلی دلم میخواد که به تهران مهاجرت کنم من ساکن کرمان هستم درحال حاضر دانشجوی شهر کرمانم و خانواده هم دوست دارند که مهاجرت کنیم بخاطر امکانات آموزشی و رفاهی بالا و فرهنگ بالای مردم تهران ک در آینده خواهر و برادرانم تاثیر گذار هست.من هنوز در حسرت این هستم که ای کاش از بچگی در تهران ساکن بودم خواستم نظر شخصی شمارو بدونم لطفا راهنماییم کنین

      1. ایمان

        من نمی دونم چرا فکر کردید تهران به خودی خود فرهنگ و رفاه بالایی دارد!
        تهران به همان نسبتی که امکانات دارد مشکلات و معضلات اجتماعی و فرهنگی و مالی (برای شروع بدون پشتوانه) بسیاری داره که با چند بار رفت و آمد و تحقیق می تونید صحت موضوع رو بررسی کنید.
        اینا رو ننوشتم که بگم تهران بده یا خوبه ، می خواستم بگم با کتاب و اینترنت می تونید دانش و فرهنگ رو از هر نقطه ای از جهان بدست بیارید. یکم همت می خواد
        از منابع معتبری مثل سایت متمم استفاده کنید به ابزار زبان انگلیسی مجهز باشید
        در همایش های حضوری و غیر حضوری معتبر شرکت کنید کتاب های توصیه شده رو پستی خرید کنید خیلی کارا میشه کرد …

        1. Post
          Author
          افشار محبی

          بله. به نظر من بخش زیادی از فرهنگ به خانواده ها ربط دارد و بعدش به دایره دوستانی که دارید. شهر یا منطقه ای که ساکنش هستید، تاثیرش کمتر از این دو تاست.

      2. Post
        Author
        افشار محبی

        راستش من خیلی با شما موافق نیستم که فرهنگ مردم در تهران بالاتر است. به طور کلی تر موافق نیستم که فرهنگ شهری از ایران نسبت به دیگر شهرها بالاتر باشه.

        وقتی که شما از یک شهری به یک شهر دیگر مهاجرت می کنید، روابط فامیلی تون خیلی کم خواهد شد. خود این مسئله برای خیلی ها مزیت حساب می شود. مثلا مجبور نیستند با فامیل هایی که دوست نداشتند، رفت و آمد کنید. این موضوع در هر شهری صادق است. مثلا وقتی که از تهران به شهری در شرق در غرب می روید این مسئله برای شما صدق می کند و ممکن است تحت تاثیر همین موضوع، آدم های آن شهر را بهتر بدانید.

        شهرهای بزرگ یک مزیتی نسبت به شهرهای کوچک دارند و آن هم این است که مردم بیشتر به کار خودشان مشغول هستند و فضولی ها و قضاوت هایشان کمتر می شود. البته این به خودی خود به معنی بافرهنگی نیست.

        اگر ساکن خود کرمان هستید، که من دوستان با فرهنگ و با فکر زیادی می شناسم که کرمانی هستند یا این که همین الان هم کرمان زندگی می کنند.

        تهران مثل جنگل است. همه چیزش با هم قاطی است. آدم خیلی با فرهنگ دارد، آدم خیلی بی فرهنگ هم دارد. فرهنگ مردم در تهران یک دست نیست.

        قصد اصائه ادب ندارم، ولی بنیان اصلی فرهنگ در خانواده گذاشته می شود نه در شهر.

  16. سید

    «برای حفظ دین و زندگی خود از تهران فرار کنیم»
    روایت در مورد تهران

    از مفضل نقل شده كه گفت: حضرت امام صادق(ع) به من فرمودند: ای مفضل آیا می دانی که” دارالزوراء” در کجا واقع شده است؟ من عرض کردم: خدا و حجت او بهتر می دانند، فرمودند: ای مفضل بدان که در حوالی ری کوه سیاهی است که در پایین آن شهری بنا می شودکه آن را طهران(تهران) می نامند و در آن «دارالزوراء» است، و آن شهری است که ساختمانها و کاخهایش مانند قصرهای بهشت است و زنانشان(در زیبایی) مانند حور العین اند آن زنها لباس کفار در بر می کنند و با پوشش کفار خود را می آرایند و بر «زین» سوار می شوند و برای شوهرانشان تمکین نمی کنند و دستمزد کار وکاسبی و درآمد شوهرانشان (در خرج و برجی که دارند) کفاف آنها را نمی دهد و بدین لحاظ از شوهران خود طلاق می کنند(و بزور از آنها طلاق می گیرند)؛ و مردان از مردان ارضا می شوند؛ و زنان از زنان؛ و مردان خود را شبیه زنان می سازند و زنان شبیه مردان؛ و اگر می خواهی که دین خود را نگه داری آنجا را برای محل سکونت انتخاب نکن زیرا که آنجا محل فتنه است و همچون روباهی که برای حفظ و نگهداری فرزندان خود پیوسته از این سوراخ به آن سوراخ می رود به قلة کوهها گریزان باش. پس وای بر کسی که آنجا را محلّ سکونت خویش قرار دهد؛ پس بی گمان، کسی در آن شهر می‏ماند که بدبخت باشد، و کسی از آنجا بیرون می‏رود که در رحمت خدا باشد.( و به ناگاه، به حادثه ای چنان نابود و درهم کوبیده شود، که کسانی که قبلا آن را دیده اند از آنجا گذر کنند تصور کنند مسیر را اشتباه آمده اند.)

    منابع:
    بحار الانوارعلامه مجلسی-ج 53، ص 5 – 14، ب 28
    الغیبة، ص 149، ب 10، ح 4.
    مستدرک الوسائل: ج 6 ص 188 ح 6737
    میزان الحکمة: ج 1 ص 59
    مرندی، مجمع النورين، ص 297 – 298
    جمع النورین: ص ۲۹۷
    منتخب التواریخ ص، ۸۷۵

    1. Post
      Author
  17. مهشيد

    من هم چهار سال در تهران بودم ،دانشجوي دانشگاه علوم پزشكي تهران ، تمام نوشته هايتان را با پوست و گوشت خودم تجربه كردم ،تهران شهر هيجان انگيزيه ولي بايد خيلي مراقب بود مخصوصا واسه دخترا دانشجو خوابگاهي كه خيلي مورد سو استفاده قرار مي گيرن نبايد ساده و زود باور باشن بايد خيلي قوي باشن .
    تهران شهر پولداراست به معني واقعي درسته چون مطمينا كسي رفت و آمد هر روزه تو تهران با مترو به اون شلوغي و اون سر و صدا و سه ساعت قبل از رسيدن محل كار از خونه بيرون زدن و دو ساعت بعد انجام كار به خونه رسيدن و يه خقوق نهايتا سه تومني رو تو اون گروني وحشتناك رو دوست نداره

  18. امین

    ممنون از مطلب خوبتون
    منم با شما تا چند پیش وقت هم عقیده بودم که تهران میتونه یه سکوی پرتاب باشه برای مهاجرت به خارج از کشور ولی طی این چند وقته خیلی از دوستام رو دیدم که از شهرایی غیر از تهران مستقیم به خارج از کشور مهاجرت کردن، و به این نتیجه رسیدم که برای قوی شدن برای مهاجرت هم میشه جاهایی غیر از تهران هم قوی شد و رفت مخصوصا برای رشته های ما (کامپیوتر و IT)

  19. رها

    سلام، متن زیبایی بود و من از خوندنش لذت بردم. من ۳۲ سالمه و ارشد روانشناسی عمومی دارم. در شهر خودم فروشندگی میکنم ولی از زندگی در شهر خودم بیزارم و قصد دارم به تهران مهاجرت کنم از آن جایی که پس اندازی ندارم خیلی میترسم که چطور میتوانم در تهران کار پیدا کنم. ولی با بقیه مشکلات مثل تنهایی و شلوغی تهران مشکلی ندارم ، لطفاً من را راهنمایی کنید.

    1. Post
      Author
      افشار محبی

      مشکل شهر خودتون چیه که از زندگی در اون بیزار هستید؟ اول ببینید که وضعیت تهران در اون مشکل چطوریه. شاید تهران هم همون مشکل را داشته باشد.
      جدا از این موضوع، مهاجرت تدریجی ریسک پایین تری داره نسبت به یک حرکت یک دفعه ای.خصوصا اگر مشکلات مالی هم وجود داشته باشه…

  20. زندگی

    سلام
    من ساکنم اصفهانم و داخل یه شرکت مشغول کارم، شوهرم مهندس برق صنعتی و پیمانکاره برق و پمپ های بنزین الان نامزدیم، ما یا برای زندگی باید بریم همدان یا تهران، یکی اینکه شوهرم نمیاد اصفهان و من باید کارم را ول کنم دوم اینکه من برای رفتن به شهر اونها مشکل ندارم ولی کار اونجا خیلی کم هست و من نگرانم که شغل خودم را رها کنم اونجا به مشکل مالی بخوریم چون حقوق من تاحالا خیلی کمک بوده اون چون از صفر شروع کرده و کسی کمکش نکرده واقعا هرچی کار کرده برای پرکردن نیازهای زندگیمون بوده و هنوزم سخت مشغول عمده سرمایه اش هم از کارهایی که داخل شهرش نیست بدست میاد، برای رفتن به تهران من میتونم جایی استخدام بشم و اون هم خب شاید بازار کارش خوب باشه دقیق نمیدونم، ولی میترسم نمیدونم توی تهران با 60یا70 تومن پول کجا را میشه رهن کرد آیا ارزش داره ما برای پیشرفت کردن چندسالی بریم تهران و سختی بکشیم یا نه، ضمن اینکه شوهر من فوق العاده کار بلد و پاکدست و اجتماعی هست، من واقعا مرددم و نیاز به راهنمایی شما دارم

    1. Post
      Author
      افشار محبی

      مطمئن نیستم که الان به خاطر به هم ریختگی بازار و شرایط شغلی و اقتصادی وقت مناسبی برای مهاجرت و این طور کارها باشد. اما به هر حال دو تا قاعده هست که در هر حالتی درست است. اول این که زندگی در تهران هزینه بیشتر و آرامش کمتری دارد. دوم این که اگر شخصی اهل تلاش و کوشش باشد شانس خوبی در بیرون کشیدن گلیمش از آب دارد.
      قیمت ها که امسال خیلی بالا رفته ولی با 70 تومان هنوز می شود در بعضی مناطق تهران، آپارتمان کوچک رهن کامل کرد. البته توصیه من به شما این است که از همان ابتدا سعی کنید یک جایی برای خودتان بخرید و روی اجاره نشینی حساب باز نکنید.
      خوبی تهران این است که برای آدم های اهل تلاش فرصت شکوفایی بیشتری وجود دارد. انشاا.. هر جا که تصمیم می گیرید برای زندگی موفق باشید.
      ببخشید که دیر جواب دادم.

  21. یه آشنا

    خب به عنوان کسی که ده سال سابقه تحصیل و زندگی تو تهران رو داشتم بگم که فرصت پیشرفت اونجا هست. ولی به اصطلاح باید پوست کلفت باشی و از طرف دیگه حمایت معنوی از سمت خانواده یا اقوام تو تهران خیلی مهمه . چون واقعا دو نفر کارمند به همه کارشون نمی رسن وای به حال روزی که بچه هم داشته باشید. من قیمت پارسال یه آپارتمان 90 متری اطراف خ آزادی رو عرض میکنم 60میلیون پیش ماهی 900 اجاره. البته خب به سلیقه طرف بستگی داره محله و کوچه و امکانات آسانسور و پارکینگ خیلی مهمه و تو قیمت تاثیر گذار. باز از سایت های جستجوی املاک میتونید اطلاعات دقیقتری بگیرید.

  22. شهرام همایونی

    سلام
    برام جالبه بدونم الان چکار میکنید و کجا هستید
    ولی تهران برای زندگی از دیگر شهرهای ایران بهتر است هم از لحاظ آموزش هم از لحاظ تفریحی

    1. Post
      Author
      افشار محبی

      الان Back-End Developer هستم در یکی از شرکت هایی که قبلا هم توش کار می کردم و همچنان تهران هستم. لینکدین من را ببینید.

  23. میم

    سلام . هر جند قبول داریم امکانات تهران با شهرستان قابل قیاس نیست ولی بعد مسافت -الودگی هوا- تراکم جمعیت از جلوه تهران می کاهد بنده در یکی از شهرستانای اذربایجان ساکن هستم اپارتمان نقلی در تهران داریم گهگاهی برای کار یا در عید نوروز به تهران می اییم برای من که زندگی در تهران خوش ایند نیست.شهری مهاجر پذیر که جمعیت در هم می لولند و اکثر اوقات صرف ترافیک و بعد مسافت می شود و به دین ترتیب یک روز کامل از کف به در می شود .ولی در شهرستان این گونه نیست

  24. حاج احمد

    فقط اصفهانه باحال و اصیل و لاکچری و تر و تمیز و ناسیونالیست و مغرور و پر پول و سنتی و در عین حال مدرن و نقلی خودمون رو عشقه

    1. ناشناس

      جون ب جونتون بذارند یه مشت متعصب هستید ک اسم بقیه همشهری هاتونم خراب میکنید. شما هم دقیقاً برخورد همون تهران نشین های متوهم رو دارید با قضیه

  25. ستوده

    باسلام
    همه صحبت هایی که فرمودین رو به نوبه خودم تجربه کرد. اهل جنوب کشورم همسرم شمال غرب کشور ساکن بودن برای تحصیل تهران اومدیم و ازدواج کردیم. 4 ساله هر دو کارمندیم اینجا، اصطلاحا زندگی من و همسرم یه زندگی خوابگاهیه … از صبح تا شب بیرون و شب بخواب.
    بعد از 4 سال مرددیم برای مهاجرت به شهرستان و ایجاد شغل در اونجا کار رو واسه خودمون تعریف کردیم ولی تصمیم گیری برامون خیلی سخته میدونم تو شهرستان درگیری تو خونه کوچیک آپارتمانی که حتما بالکن داشته باشه را نخواهم داشت میدونم که اونجا خونه ام دو خواب میشه میدونم که اونجا پارکینگ دارم و ماشین خواهم داشت و زندگی اروم تری دارم ولی نمیدونم سبک زندگی شهرستانی که از 100 درصد تایم روزانه 80 درصد بخاطر دیگران خواهد بود رو میتونم قبول کنم یا نه ؟ (ناگفته نماند علت اصلی تصمیم به مهاجرت ما اول مالی دوم مالی و سوم مالی هستش)

    1. Post
      Author
      افشار محبی

      این زندگی خوابگاهی خطرناک هست. هر شهری که زندگی می کنید مواظب این موضوع باشید. اتفاقا مواردی که ذکر کردید به مرور زمان اثر بزرگی روی زندگی خواهد داشت. منظورم بزرگی آپارتمان و پارکینگ و ماشین است. با این وضع قیمت که توی تهران داریم، تهیه همین موارد که ذکر کردید یک تلاش فوق العاده می خواد که لزوما هم تلاش موفقی نخواهد بود. با توجه به موارد که فهرست کردید، تنها مزیت تهران برای شما همان عدم صرف 80 درصد وقت برای دیگران است.

      به طور کلی تهران بیشتر برای کسانی مناسب است که اولویت شان کار و پیشرفت کاری است. اگر صرفا می خواهید سرتان به زندگی خودتان گرم باشد و یک شغل معمولی داشته باشید، به غیر از تهران، انتخاب های دیگری هم خواهید داشت.

      1. حانیه

        ماتصمیم به مهاجرت گرفتیم.
        بین شهرهای گیلان و استانهای اطراف تهران واستانهای دورتر. درنهایت تصمیم به مهاجرت به شهرستان قائن در استان خراسان راگرفتیم.
        اینجا اگرچه مترو واتوبان وبی آر تی نداره،اما نیازی هم بهش نیست.خیلی از مسیرها رومیشه پیاده رفت ولذت برد.
        با پول حدود یک و نیم میلیارد که فقط یه آپارتمان در کلانشهرهست،اینجا میشه یک منزل ویلایی ویک ماشین خوب داشت.قصد خرید زمین کشاورزی رو هم در آینده نزدیک داریم.
        برخلاف تصور مردم از اینکه شهرکوچک امکانات نداره ومردم بهم کار دارن،اینجا هیچ کسی کاری به دیگری ندارد.مردمش کاری به اعتقادات هم ندارند.امکاناتش اگرچه نسبت به تهران کمترهست اما همه چیزش دردسترس است.
        کافی شاپ،رستوران،فست فود،پارک ،پاساژو…همه چیز هست.
        حسرت حیاط داشتن برای من اینجا محقق شد.
        این مهاجرت یک نقطه عطف در زندگی من بود.
        به همگان توصیه میکنم از تهران دل بکنید وبه شهرهایی پراز آرامش وسکوت بروید،بعدش تازه میفهمید زندگی چه بود وما چه اشتباهی کردیم در کلان شهرها عمرمان پشت چراغ قرمز تلف شد.

        1. صادق

          بر خلاف مطلبی که گفتید در شهرهای کوچک مخصوصا قائن مردم تو کار هم سرک میکشن و فضولی میکنن،دوما امکانات قائن رو من در حد صفر میدونم و تقریبا روستا محسوب میشه و این قیاس کاملا غیر منطقی هست که شما بین شهرهای شمالی و اطراف تهران یه شهر کویری خشک بی اب و علف و دورافتاده نزدیک مرز افغانستان رو انتخاب کردید و حتما از نوشتن این مطلب قصد و قرضی داشتید و باعث راهنمایی نادرست دیگران میشید.

          1. حانیه

            خیر بزرگوار.
            علت مهاجرت این بود که اینجا امکان کار با یک دوست قدیمی فراهم شد وماهم استقبال کردیم.
            من سالهای سال ساکن کلانشهربوده ام.آنچه اینجا از آن عدم امکانات نام برده میشود بنظر من خنده داراست.
            من از کسی پول نگرفتم که بیام اینجا تبلیغ کنم براش.
            زندگی کردن توی یه شهر کویری هم بسیار لذت بخش تر از تهران بوده برای من.
            والبته که من اصلا ندیدم اینجا کسی توی کار دیگری سرک بکشه.
            شاید قرنها پیش که شما ساکن این شهر بودین این حرف صدق کنه اما الان کاملا مردم آزاد وروشنفکر هستن

          2. حانیه

            با واسطه دوستان دانشگاهی ،با شخصی آشنا شدیم برای کار و سرمایه گذاری.
            وقتی مشکل کار حل بشه بقیه مسائل خیلی پررنگ نیست.
            من از مهاجرت رضایت مطلق دارم.حتی اگر خانه ویلایی ودرآمد آنچنانی هم درته آن داشته باشم،به تهران بر نمیگردم.من دوستانم را همیشه به مهاجرت تشویق میکنم ،البته نه به قائن، به هر شهری که کار پیدا کنند و آرامش داشته باشند.در تهران هر چه درآمد داری ،آنقدر چاله چوله داری که نمیشود پس انداز کرد.
            اما در قائن براحتی میتوان زندگی مرفه داشت وپس انداز هم کرد.

  26. مجید آواژ

    در شهرستان راحتی‌های وجود دارد که به یقین در تهران نیست. اما در مجموع رکود و سکون خاص خودش را هم دارد که باید برای آن فکری کرد.
    اگر تحصیل‌کرده هستید و وابستگی خانوادگی خاصی ندارید، حتما به طور جدی به مهاجرت به خارج از کشور فکر کنید.

    1. Post
      Author
      افشار محبی

      اوضاع اجتماعی و فرهنگی در این کشور چندان تعریفی نداشت. این دو سه سال که بدتر هم شد. همان یک ذره راحتی شهرستان هم نایاب تر شده. آن پویایی هم که از تهران انتظار داریم زیر هراز تا بدبختی دیگر له شده. دوستن ندارم این قدر منفی باشم ولی متاسفانه اوضاع چندان رضایت بخش نیست.

      مهاجرت هم شاید راه خیلی خوبی نباشد، ولی حداقلش این است که یک راه کمتر امتحان شده است. کسی چه می داند، شاید بهتر از وضعیت جاری باشد.

  27. حانیه

    ماتصمیم به مهاجرت گرفتیم.
    بین شهرهای گیلان و استانهای اطراف تهران واستانهای دورتر. درنهایت تصمیم به مهاجرت به شهرستان قائن در استان خراسان راگرفتیم.
    اینجا اگرچه مترو واتوبان وبی آر تی نداره،اما نیازی هم بهش نیست.خیلی از مسیرها رومیشه پیاده رفت ولذت برد.
    با پول حدود یک و نیم میلیارد که فقط یه آپارتمان در کلانشهرهست،اینجا میشه یک منزل ویلایی ویک ماشین خوب داشت.قصد خرید زمین کشاورزی رو هم در آینده نزدیک داریم.
    برخلاف تصور مردم از اینکه شهرکوچک امکانات نداره ومردم بهم کار دارن،اینجا هیچ کسی کاری به دیگری ندارد.مردمش کاری به اعتقادات هم ندارند.
    امکاناتش اگرچه نسبت به تهران کمترهست اما همه چیزش دردسترس است.
    کافی شاپ،رستوران،فست فود،پارک ،پاساژو…همه چیز هست.
    حسرت حیاط داشتن برای من اینجا محقق شد.
    این مهاجرت یک نقطه عطف در زندگی من بود.
    به همگان توصیه میکنم از تهران دل بکنید وبه شهرهایی پراز آرامش وسکوت بروید،بعدش تازه میفهمید زندگی چه بود وما چه اشتباهی کردیم در کلان شهرها عمرمان پشت چراغ قرمز تلف شد.
    من از زندگی درقائن راضی هستم.
    آرامشم اینجا خیلی بیشتره

    1. Post
      Author
      افشار محبی

      مشکل شهرهای کوچک تر نداشتن اتوبان و پاساژ و رستوران نیست، نداشتن کار در درجه اول و کم بودن پیشرفت کاری در درجه دوم است. دلیل خیلی از مهاجرت های درون کشوری کار و درآمد است. من تعداد قابل توجهی از افراد ساکن تهران را می شناسم که اگر مشکل کار و درآمدشان حل می شد یک روز هم تهران نمی ماندند، خصوصا آنها که قدیمی تر هستند. اگر مشکل کار حل می شد، حتی می شد به جای مهاجرت به استان دیگر، داخل همین استان تهران جابجایی داشت و در مناطق خلوت تر زندگی کرد.

      اما به هر حال، شجاعت شما را تحسین می کنم. این که جرات دارید که مشکل خود را بررسی کنید، براش راه حل پیدا کنید و پای اجرای اون هم بمانید. من تجربه جابجایی زیاد داشتم. اطمینان دارم که از این جابجایی متضرر نخواهید شد.

      کاش می گفتید مشکل کار را چطور حل کردید. و این که آیا این مهاجرت انفرادی بوده یا به همراه خانواده.

      آرزوی موفقیت و شادکامی دارم برای شما.

      1. حانیه

        ممنون از لطف شما
        ماخانوادگی مهاجرت کردیم.
        همسرم دوست داشت به روستاهایا شهرهای کوچک شمالی مهاجرت کنیم اما من شمال رافقط برای سفر میپسندم.
        مهاجرت به قائن را به همگان توصیه میکنم.
        همسرم مهندس عمران است ودریک شرکت معتبرکارمیکرد.
        اینجا هم پروژه های عمرانی خوبی دارد.هرچند اگر ما سرمایه کاری داشتیم ومیتوانست خودش ساخت وسازکند قطعا پیشرفت کاری بهتر بود اما الان هم وضعیت بدنیست.اگر درآمدازقبل کمتراست ،مخارج هزار برابر کمتر وآرامش ورفاه هزار برابر بیشتر است.
        همسرم کار بورس هم انجام میدهد.
        اینجا کارهای اقتصادی دیگری هم یاد گرفتیم و انجام میدهیم.مثلا از مغازه دارهای محلی زرشک وزعفران میخرم وبه دوستانم در شهرهای دیگرمیفروشم،هرچند سود کمی دارد اما چون کیفیت اجناس عالیست ،مشتری هایم هرروز بیشترمیشوند.
        اینجا قرار است امسال مجتمع بزرگ فولاد کارش را استارت کند وجذب نیروی زیادی دارد.البته اگر کسی رشته مرتبط داشته باشد.
        علاوه برهمه اینها
        اگر کسی بتواند طرح تفضیلی برای محصولات کشاورزی مثل پرورش توت فرنگی و…ارائه دهد با وام مبلغ بالا حمایت میشود.
        در این شهر شهرک صنعتی هم پویا وپرکار است.
        برای رشته خودم که علوم پایه است کار مرتبط پیدا نکرده ام.البته
        الان فرزندم کوچک است،بزرگترکه شود حتما برای تدریس به دانشگاههای شهر درخواست میدهم.
        من به زندگی در یک کلانشهر با آنهمه امکانات وزرق وبرق کاملا بی میل وناامید بودم
        اما اینجا امید وارم وسرحال
        قطعا چند سال آینده که همسرم درکارش جا بیافتد وبه ثبات برسد
        از تصمیم امروزمان خرسند تر خواهیم بود.

        زندگی اصلا سخت نیست
        اما متاسفانه چون همه می‌خواهند تهران نشین باشند زندگیشان سخت میشود.
        امیدوارم همه مردم ما به آرامش ورفاه برسند

  28. احمد

    سلام ممنون بابت اطلاعات خوب ومفیدتون من تموم نظرات خوندم .من در بورس جهانی مشغولم ودرامدم مکفیه یعنی میانگین ماهی 15 تا 20 تومن .پس احتیاجی به شغل و کار ندارم درضمن میتونم جاهای خوب تهران مث الهیه و زعفرانیه منزل تهیه کنم با توجه به حرفهای شما متوحه شدم مهاجرت به تهران برای هرکسی شرایط خاص خودش داره یعنی نمیشه برای همه یه نسخه پیچید .من ساکن یکی از شهرستانهای استان تهرانم که خیلی کوچیک و به قول دوستمون 90 درصد برای دیگران زندگی میکنیم واین من ازار میده شمال هم دوس ندارم چون فقط برای مسافرت خوبه .با توجه به این شرایط مهاجرت من به تهران آیا کار درستی ؟هم برای پیشرفت فرزندانم هم استفاده از امکانات و بنظرم رفت آمدهای خانوادگی هم کم نمیشه چون 1 ساعت تا تهران فاصله داریم .ممنون میشم بابت پاسخ تون

    1. Post
      Author
      افشار محبی

      شما که نزدیک تهران زندگی می کنید حتما شناخت خوبی هم از تهران دارید. و اگر محدودیت مالی در انتخاب محله زندگی ندارید که به نظرم خود تهران بهتر از اطراف تهران است. مگر این که منظورتان از اطراف تهران لواسان یا ویلاهای دماوند باشد!

  29. سعیده

    سلام. ممنون از اشتراک گذاری تجاربتون… من 31 سالمه. خانم هستم و مجرد.. به دنبال یه تغییر مثبت و یه زندگی بهتر بودم و تصمیم گرفتم مجدد کنکور بدم و به بهانه درس خوندن وارد شهر دیگه ای بشم.. هدفم تا الن تهران بوده و الان کمی دودل شدم… من تهرانو دوست داشتم چون بهترین شهر ایرانه و بالاترین. و دلم میخواست فقط به بهترین شهر ممکن برم.. تا بهترین زندگی ممکنو بسازم برای خودم.. بین 3شهر تهران رشت و شیراز .انتخابم تهران بود. فقط برای تهران بودنش. شما نظرتون چیه. ممنون میشم بگید—

    1. سعیده

      من فقط دنبال زندگی بهترم.شغل خوب درامد خوب پیشرفت بهتر و حتی مهاجرت به خارج از کشور.. تا حدودی میتونم حمایت پدرم رو در مورد اجاره خونم داشته باشم. اما بازم نسبت به هزینه هام استرس دارم. ولی هیجان زندگی در تهران خیلی درونم قل قل میکنه. با توجه به اینکه خودم ساکن شهرستانی در خراسانم–

  30. محمدرضا

    سلام و درود
    اول تشکر کنم از جنابعالی چون این روزها کسی زیاد برای جواب دادن به دیگران وقت نمیزاره و شما با سخاوتمندی اینکار را انجام میدید
    بنده ۳۴ سال دارم و ساکن اصفهان هستم و توان خرید ملک در بالای شهر تهران را دارم و در شهر خودم درآمد بالایی هم دارم که با مهاجرت کردن هم این درآمد مختل نمیشه . دو فرزند کوچک دارم ،

    قصد مهاجرت به خارج ازکشور را دارم و صادقانه بگم چون حال کار کردن در کشور دیگه ای را ندارم منتظرم تا شرایط مهاجرتم از طریق سرمایه گذاری فراهم بشه که نخوام کار کنم که حدود هفت سال دیگه این اتفاق میوفته.
    لطفا من را راهنمایی کنید آیا این چند سال را میتونیم در تهران زندگی کنیم و از امکاناتش لذت ببریم ؟ یا مشکلاتی هم وجود داره که برای افرادی که نیاز مالی ندارند هم زندگی در تهران را سخت میکنه؟فضای آموزشی و فرهنگی شمال شهر چگونه هست؟تفریحات و امکانات تهران جای رفت و آمد فامیلی را پر میکنه؟(هرچند که اختلاف طبقاتی و فرهنگی و اعتقادی با فامیل این چند سال برامون مشکلات زیادی را به همراه داشته و خلاصه به زور رفت و آمد میکنیم)

    ممنونم از شما🙏

    1. Post
      Author
      افشار محبی

      اگه در اصفهان درآمد مناسب و توان مالی دارید چرا می خواهید بیایید تهران؟ اصفهان که خودش شهر خوبیه. تهران برای کسانی خوبی که از شهرهای خیلی کوچیک تر میان یا این که تهران می تونه مشکل درآمدی شون رو حل کنه.

      من هیچ وقت ساکن اصفهان نبودم ولی کوتاه مدت تبریز را دیدم. فکر می کنم اگر کسی بتونه زندگی خوبی در شهرهایی مثل تبریز، اصفهان و مشهد داشته باشه نباید به تهران فکر کنه. مگر این که آزادی های اجتماعی نسبی تهران و تفاوت فرهنگی براش خیلی خیلی اهمیت داشته باشه.

      تهران نکته ناشناخته نداره خیلی. وضعیت آب و هوا و میانگین متراژ آپارتمان ها و نحوه پول خرج کردن و تفریح کردن آدماش معلومه. و شما هم حتما راجع بهش می دونید. چیزی که شاید کمی تعجب بر انگیز باشه اینه که تهران با این همه جمعیت و این هم مدرن بودن، باز هم خیلی خانوادگیه. یعنی رفت و آمد آدم ها بیشتر با خانواده و فامیل شون هست. تهران خیلی بزرگه ولی معمولا آدم های یک فامیل در یک بخش آن متمرکز بوده و چندان پراکندگی ندارند. بخشی به اندازه دو سه تا منظقه شهرداری (تهران).

  31. Zahra

    سلام،ممنون از شما بخاطر به اشتراک گذاری تجارب عالیتون
    من و همسرم هر دو شمالی هستیم و عاشق شهرمون ولی حدودا ۵ سال میشه که به خاطر کار به تهران مهاجرت کردیم و سختی های خیلی زیادی رو تحمل کردیم همسرم کارمند شرکتی هستن و شرایط انتقالی گرفتن و ندارن حقوق کمی هم میگیرن حالا داریم تصمیم میگیریم از کار دولتی استعفا بدیم و به شهرمون برگردیم و یه کار آزاد شروع کنیم به نظرتون این کار تو این شرایط درسته.ممنون میشم راهنماییم کنید

    1. Post
      Author
      افشار محبی

      سلام. بخش مهم تصمیم گیری شما مربوط به شغل و درآمد هستش نه تهران و شمال. در این شرایط کرونایی و دلار سی تومنی خیلی سخته که از کار آزاد پول در بیاورید. متاسفانه بخش خصوصی با اختلاف از بخش دولتی عقب است. در همه زمینه ها از جمله پایداری، میزان حقوق، مزایای جانبی و خیلی چیزهای دیگر. اگه بیست یا بیست و پنج ساله باشید خیلی متوجه صحبت های من نمی شوید ولی اگر چهل و پنج یا پنجاه ساله باشید می فهمید که ناپایداری شرکت های خصوصی چه منبع بزرگی از استرس خواهد بود.

      به نظرم اگر جرات تغییر دارید نگاهی به برنامه های مهاجرتی هم بیندازید. اوضاع اقتصادی و اجتماعی ایران خیلی با تغییر شهر عوض نمی شود.

  32. حسین

    با سلام خدمت جناب افشار محبی
    نیاز به راهنمایی و مشاوره جنابعالی دارم
    بنده 35 ساله و ساکن بیرجند (خراسان جنوبی) هستم، کارمند اداره دولتی هستم با 7 میلیون حقوق و در کنار آن کارهای کامپیوتری انجام میدم با 3 میلیون حقوق، متاهلم و یک فرزند 9 ساله دارم.
    بیرجند شهر بی روحی هست، امکانات تفریحی در حد ضعیف هست و ادمهاش افراد افسرده، بی رمق، بی ذوق و شوقی هستن که تاثیر محیط هست. دوست چندانی ندارم، روابط خانوادگی هم سرد هست و وابستگی چندانی به خانواده و اقوام نداریم که همه این موارد من رو رنج میده.
    تصمیم دارم برای اینده بهتر فرزندم و پیشرفت کاری بیشتر و استفاده از امکانات تفریحی و آموزشی و … به تهران انتقالی بگیرم که البته کار دومم رو هم از دست خواهم داد.
    ترس از چند مورد باعث شده هنوز تصمیم قطعی نتونم بگیرم:
    – هزینه های مسکن در تهران (منزل من در بیرجند نهایتا 800 تومن فی میخوره)
    – مشکلات رفت و آمد فرزندم به مدرسه (چون همسرم هم احتمالا تهران شاغل باشد)

    خواهشمندم نظرتون رو در مورد تصمیم بنده بفرمایید. سپاسگزارم

  33. حسام

    آقای محبی میدونم که این نوع سوالات تکراریه اما اگر دوست داشتید خودتون رو جای من بگذارید و پاسخ بدید.
    29 سالمه اهل اردبیل. برای مقطع ارشد دو سال ساکن تهران بودم و خب واقعا رضایت نسبی داشتم از شرایط زندگی که خدمت سربازی جلوی روم سبز شد و همه چی رو از بین برد و من مجبور شدم برای خدمت، از تهران خارج بشم. حالا 18 ماهه که خدمت من تموم شده و همچنان در حال جست و جو برای یافتن کار در اردبیل هستم.
    راستش رو بخواید من از اردبیل متنفرم. شاید اگر کلمه ی شدیدتری از تنفر وجود داشت حتما به کار می بردم. این شهر به معنای واقعی کلمه جنازه است. دریغ از ذره ای شور زندگی و امکان برنامه ریزی. فاقد هر نوع امکاناتی که فکرشو بکنید. جو هم که خدارو شکر کاملا مذهبی و وضعیت فرهنگی هم افتضاح.
    خب من برای نجات از این شرایط راه حلی به جز مهاجرت به تهران در شرایط کرونا و بحران اقتصادی نمیبینم. و میدونم که تهران آلوده است. بی رحمه. کثیفه. گرونه و و و . اما آیا به نظر شما زندگی در اردبیل، مرگ تدریجی نیست؟ بر فرض که شغلی هم اینجا پیدا شد و خب که چی؟ وقتی نه جمع دوستانه ای وجود داره و نه امکاناتی برای زندگی و نه امیدی به پیشرفت واقعا خب که چی؟
    چه کنیم آقا؟
    چه کنیم؟

    1. Post
      Author
      افشار محبی

      سلام حسام. در مورد تو انتخاب کردن کار سختی نیست. از اونجایی که لذت نمی بری باید بری. یعنی باید اردبیل را ترک کنی. اما من پیشنهاد می کنم که به جای تهران به جای دیگری فکر کنی. دیر یا زود تهران هم مثل اردبیل شهر دلگیری برات خواهد شد. وضعیت فرهنگی تهران فقط یک کم با اردبیل فرق داره. اون یک مقدار تفاوت هم در طول ده سال اول زندگی در تهران یا شاید هم بیست اول، برات کم رنگ و بی اهمیت میشه. عادات فرهنگی ما بیش از آن که مربوط به یک شهر خاص باشد مربوط به ایرانی بودنمان است. با خوب و بدش کار ندارم. ولی به هر حال چه شهرستان چه تهران، همگی ایرانی هستیم. من پیشنهاد می کنم اگر قراره سختی اقتصادی و شرایط کرونا را تحمل کنی به آمریکای شمالی، اروپا یا استرالیا بری. من اصلا دوست ندارم کشورم خالی از نیروهای ماهر بشود، اما به هر زندگی شخصی آدم ها هم بی اهمیت نیست. زندگی در اون کشورها به سختی و پیچیدگی ایران نیست (حدس می زنم). خوبه که اونها را هم یک سالی امتحان کنی. یادت باشه که تهران هم جای ایده آلی نیست.

  34. ثریا

    سلام ، خدا قوت
    پدر من به زودی بازنشست میشه و قصد داریم برای ادامه زندگی به یک شهر بزرگ مهاجرت کنیم ، در حال حاضر ساکن یک شهر کوچک در استان کرمان هستیم .
    بین تهران و مشهد خیلی مردد هستیم . پدرم تهران رو ترجیح میده ، من و مادرم مشهد رو انتخاب کردیم .
    از این نگرانیم که تو تهران غربت و تنهایی اذیتمون کنه ولی در مشهد با وجود حرم امام رضا و مسافرت زیاد اقوام و دوستانمون شاید کمتر احساس تنهایی کنیم . استدلال پدرم اینه که قطعا مشهد به اندازه تهران مدرن و پیشرفته و زیبا نیست . ولی به نظر من مشهد به خاطر مسافر پذیر بودنش خیلی جای پیشرفت و ترقی داره و امکاناتش هم خوبه گرچه به تهران نمیرسه .
    لطفا راهنمایی کنید .

    1. Post
      Author
      افشار محبی

      معمولا برای بازنشستگی به یک شهر کوچک و آرام می روند. عجیب است که شما می خواهد از یک شهر آرام به شهری مثل مشهد یا تهران بروید. بهتره قضیه پدر و مادر و قضیه خودتان را جداگانه بررسی کنید. در مورد خود شما اگر به دنیای کار می اندیشید، ممکن است تهران بهتر از مشهد باشد. ولی در مورد پدر و مادر موضوع فرق می کند. من تهران را برای آنها توصیه نمی کنم. کسانی که تهران زندگی می کنند و در حال برنامه ریزی برای بازنشستگی هستند به شمال یا یک جای خوش آب و هوای دیگر فکر می کنند.

  35. اکبر

    به نام خدا
    بنده 42 سالمه و متولد و ساکن تهران پدرو مادرم هم از بچگی تهران بودن و همه کس وکارمم تهرانه واصلا هیچ شهرستان وروستا یی فامیل نداریم
    ازروی احساسات نظر نمیدم و وضعیت و مشکلات رو میدونم ولی واقعا بعضی نوشته هارو میخونم تاسف میخورم تهران جز سرابی که خیلی چیزا رو ازتون میگیره و واقعا برا اکثریت جز بدبختی و بیچارگی هیچی نیست ! هیچی
    واقعا من آ رزو دشتم در یک روستا بدنیا میومدم و هیچوقت تهران رو نمیدیدم

  36. مریم

    سلام. وقتتون بخیر.
    امکانش هست جایی بجز این صفحه باهاتون صحبت کنم. نیاز شدید به مشاوره با شما درمورد موضوع بالا دارم. واقعا سر دوراهی موندم. لطفاااااااااااااااا بفرمایید چجوری ارتباط بگیرم.

  37. م -رضایی

    سلام مهندس خسته نباشید .من هم یک مهندس نرم افزار هستم و برنامه نویس back-end .در یک سازمان دولتی کار میکنم و چندین سال سابقه دارم. چندین بار از خود سازمان مرکزی تهران تماس گرفتن که بیام تهران برای برنامه نویسی . اما دقیقا هربار بخاطر این معضلاتی که گفتید درگیر بودم و نتونستم تصمیم بگیرم .من ده سال پیش از شهرستان کوچیک خودمون مهاجرت کردم و اومدم اصفهان و مجرد هم هستم. پیشرفت کاری و تخصصی برام مهم هس و تهران هم این اتفاق میفته احتمالا .البته چون سازمان دولتی هس اصلا روی تخصص نباید حساب باز کرد. نظرتون برای مهاجرت دوم به تهران چیه؟ با توجه به اینکه هم رشته هم هستیم

    1. Post
      Author
      افشار محبی

      سلام. الان که کرونا همه جا رو گرفته. هر چقدر که جای خلوت تری باشی بهتره. تهران هم وضعیت مناسبی از نظر کرونا نداره فعلا. ولی به طور کلی اگر پیشرفت کاری آیتم مهمی هستش، در موضوع نرم افزار، تهران جای مناسب تری برای پیشرفت هستش.

  38. م-رضایی

    سلام مجدد مهندس شما یکجا دیدم فرمودید که بخش خصوصی با اختلاف از بخش دولتی عقب هس ،شاید این در مورد شرکتای دولتی صدق کنه اما در دستگاههای اجرایی دولتی واقعا حقوق افتضاحه . من با تقریبا ده سال سابقه کار و متخصص و برنامه نویس حقوق با اضافه کار و دیگر پرداختی هام به 8 تومن نمیرسه در همین سال 1400 .خب این خیلی به ادم فشار میاره با توجه به تخصص ، تنها حسنش همون امنیت شغلی هس

    1. Post
      Author
      افشار محبی

      البته توی خصوصی ها هم بالا و پایین داریم. در همین سال ۱۴۰۰ در شهر تهران حقوق برنامه نویس از چهار تومان داریم تا بیست تومان. وضع همه خصوصی ها هم خوب نیست. اما به هر حال دولتی ها ثبات کار دارند. شغل به ندرت از دست می رود. این خودش مزیت مهمی هستش.
      خصوصی ها در یک چشم به هم زدن شما را جایگزین می کنند. کارمند خصوصی که باشی باید هر یکی دو سال یک بار یا مثلا چهار پنج سال یک بار دنبال کار بگردی، مصاحبه بشی و مثل یک تازه کار باهات رفتار بشه. اینها رو تا تجربه نکنی نمی فهمی چقدر دردناک هستند.

  39. فرزاد

    درود

    الان خیلی ها میگن به خاطر کرونا دیگه لازم نیست واسه کار برنامه نویسی به تهران مهاجرت کرد.
    واقعا به نظرتون چقدر این حرف درسته؟ از لحاظ فرهنگی اصلا این موضوع جاافتاده واسشون به نیرویی پول بدن که ندیدنش و کلا نمیبیننش؟

    1. Post
      Author
      افشار محبی

      پیش فرض بیشتر شرکت ها به کار حضوری هست. خیلی از اونها هم که ریموت کار می کنند خیلی موفق نیستند. اما به هر حال حرف شما درسته. تعداد شرکت هایی که دورکاری می کنند نسبت به قبل از کرونا خیلی بیشتر شده.

      شرکت ها معمولا مشکلی با پول دادن به کسی که ندیدنش ندارند. به هر حال اون شخص یک هویت معلوم داره و آدرس و حساب بانکی و این طور چیزا. البته معمولا ندیده ندیده هم نیست. نیروهای دور کار یک مدت هر چند سه چهار روزه در شرکت به صورت حضوری کار می کنند. معمولا ماهی یک بار به شرکت سر می زنند.

      مشکل اصلی شرکت ها اینه که نگران هستند آیا نیروی دورکار اونها تمرکز کافی برای کار داره؟ آیا در ساعت اداری کار می کنه؟ آیا می تونه با بقیه تیم خوب ارتباط برقرار کنه یا نه؟ آیا در حل مشکلات داخل سیکل گیر نکرده؟

  40. دانی

    سلام دوست عزیز من ساکن یکی از شهرهای جنوبی هستم در حرفه ی موسیقی فعالم و همینطور تحصیلات ارشد دارم میخواستم از جناب عالی بپرسم آیا تهران میتونه سکوی پرتابی برای حرفه ی موسیقی من باشه.با توجه به اینکه شهر خودم خیلی بی رونق و به ندرت پروژه یا پیشرفت کاری در اون صورت میگیره.میخواستم بگین برای یک روحیه حساس هنری وفق پذیری با شرایط تهران چطوره و چه تصمیمی باید گرفت ممنون.

  41. م.خ

    سلام وعرض ادب وارادت
    ممنون از هم اندیشی همه دوستان .تشکر ویژه دارم از جناب آقای مهندس افشار که خیلی روون وراحت که تجربیات ارزشمند و دقیقی رو با دیگران به اشتراک گذاشتند.
    بنده یه خانم مجرد هستم که لیسانسم رو خیلی سالها پیشتو تهران گذروندم .فوق لیسانس کامپیوترم وتجربه کاری زیادی درزمینه تدریس تو هنرستان و دانشگاه دارم.البته درحال حاضر و به خاطر خواست خودم این دوسه سال اخیر تدریس دانشگاه رو کنار گذاشتم وفقط هنرستان درس میدم.
    خواهرم مهندس مکانیک هستند و در یه اداره دولتی تهران شاغلند
    خانواده من 3 سال پیش به خاطر تنهایی خواهرم به تهران مهاجرت کردن (پدر ومادرم مسن هستند)
    و منم با تاخیر دوسال گذشته به اونها ملحق شدم. انتقال به تهران 3 سال پیش خیلی عالی بود ومن محل کارم منطقه 4 افتاد ونیومدم منتها سال بعد افتادم منطقه 7 واومدم تهران همون دبیری .1 سال تهران دبیر بودم ودوباره همه به جزء خواهرم برگشتبم شهرمون.
    دوست دارم تجربه این یه سال تهرانم رو بگم
    دوستای تهران من خیلی انسان تر خیلی با مرام تر خیلی مهربونتر و خیلی قدر دان تر بودن.تو تهران من جزء کادر دفتری بودم وچند ساعتی هم تدریس داشتم.از روی سادگیم به بچه ها گفتم من شهرستانیم اوایل یه کم مقاومت میکردن ولی بعده ها مثل آدمای تشنه ای که دنبال یه همراز بگردن شدن . تو تهران اگه بدونن یه کم هنر داری و مسئولیت پذیری و پشتکار داری واقعا برعکس شهرستانها بهت پروبال میدن بالای بالا میبرندت . مدیرمون که واقعا زن خوبی بودن کلی ازم تو اداره تعریف کرده بودن (البته ایشون امسال بعد 34 سال بازنشست شدن) محیط کار بسیار شادتر بود به صداقت ودرستی خیلی اهمیت میدادن برعکس شهرستان ما که ادعای دینداریشون میشه وهمه حسودن و بی نهایت خسیس وسختگیر. اینجاالکی الکی خوش بودن شده نیم ساعت درروز ولی مثل شهرستانیا دنبال جمع کردن مال وگذاشتن برای وارث و… نبودن با هیچ خوش بودن.اگه تو شهر خودمون یه مهمونی ودورهمی بین معلمای مدرسه ویه معلمای دیگه بود 20 مدل دسر و غذا و… حتما باید می بود تا یه جمعی جمع میشد ولی اینجا بایه ماکارونی و یه چاشنی معمولی یه جلسه هم اندیشی میذاشتن وواقعا هم تو تهران به تقلب نکردن بچه ها وانضباط و دقیق درس دادن و… اهمیت میدادن(البته حداقل تو مدرسه ما) . اجازه داشتی با همکارای سن بالاتر از خودتم شوخی کنی حرف وحدیثی ازس در نمیومد حالا اگه همین شوخی رو تو شهرستان حتی روز معلم وتو جشن ها حتی جلو جمعی که با همشون شوخی داری با یه معلم سن بالاتر از خودت که رشتشم زیاد بالا نیست میکردی 7 لایه ازش برداشت میکردن یه تیکه هم بهت میچسبوندن که بامغزیک کیلویی که رفتی تو جشن 7 کیلو برگردی.
    اونقدر با جزئیات نوشتم که بدونید توشهرستان ها آدما عمرشون وغصه هاشون فقط وفقط حرف مردمه . کلا شاقول زندگیاشون به افق حرف مردم کالیبره میشه .
    ببینید اگه یه دختر مجرد تو شهرستان با داشتن موقعیت های فراوان خودش نخواسته باشه ازدواج کنه همه جوره راجع بهس فکر میشه . از منفی بی نهایت تا الی الابد . ولی من اونجا مدرسمون تربیت بدنی بود اشتباهی یه نیروی کامپیوتر داده بودن اونجا آدمای شاداب خندان پرتلاش و قدبلند و… مجرد میدیدم که ازمنم 7 سال بزرگترا بعضا چقدر بگو بخند سالی یه بار برو کانادا و…
    بعضیا میگن تهرانیا از نظر دینی ممکنه ضعیف تر باشن سر اذان والا ما میپریدیم نماز یه خانم مجردم داشتیم یه روز نمازقضا برای پدرش میخوند(این خانم قبلا پرستار بودن روی 4 تا کار با دقت بالایی تمرکز داشتن) به نظرم اونقدر تنوع رفتاری می بینی که برات سال اول هم سخته هم هیجان انگیز
    شمالیامون که خیلی ماه بون و دست ودل باز
    اونقدر مدیر از من تعریف کرده بود اداره که سرسال داشتم بر میگشتم شهرستان آنقدر اداره گفتن نرو معاونت میکنیم من قبول نکردم
    اگه حمل بر خودستایی نشه من یه دبیریم تو شغلم گیر 3 پیچم خدا نکنه کاری به من بسپرن خیلی پیگیرم زیادم با یه چیزی ور میرم تا راهشو پیدا کنم
    کلا کاری رو نمیتونم زیر 95 درصد انجام بدم کار رو تا از زیر دستم نکشند رها نمیکنم . شهر خودمونم خیلی قبولم داشتن ولی تو تهران خیلی پروبال میدن وفکر میکنم بیشتر معلمای خوب وبیستشون شهرستانی باشن.
    ولی من پدر مادرم خیلی پیر بودن خیلی خدا خدا میکردن برگردن خونمونم پایین شهر بود ومن 40 دقیقه تو مترو بودم وبعد اونم تاکسی سوار میشدم تا به محل کارم برسم سختمون بود.
    دریک کلام تو تهران روحیت خوبه غصه حرف مردم رو نداری ولی بدنت وجونت از دست میره شهرستانم که مردم آیینه تنظیم کننده حرکتتند.
    من قبل از تهران مثل یه آبی که یه جا بمونه میگنده خیلی ذهنم سطح پایین شده بود وفکرام بسته بود ولی وقتی رفتم اونجا دیدم معاونمون تو سن پنجاه وخرده خارج رفته چندسال پیش دکترای یه رشته جدید گرفته والان 60 سالشه میدوه شوخی میکنه میخنده بدخلق وگرفته نیست وهمش تو فکر وخیال و… با اینکه تک خواهرشونم سرطان داشتن وبرادریم نداشتن وفهگیدم اینکه سقف آسمان شهرستان همون قد سقف خونه هامونه و…
    الان من این یکسالی که برگشتم تنم آسوده وراحته آپارتمانمون بزرگتره راه مدرسم نزدیکه هرروز سوار مترو نمیشم 1 ساعت ونیم دیرتر برسم خونه یه کمم ذهنم بازتر شده دیگه سعی میکنم همه رو تو دایره دوستیم راه ندم.اجازه ندم دوستای بی انصاف وبعضا دروغگو چون من دختر عاطفی بودم فقط برام از بخش بد زندگیشون تعریف کنند ومن سنگ صبورشون باشم و…
    والبته و100 البته این وضع رو به افوله وفکر میکنم چند سال یه بار آدم باید محل زندگیشو عوض کنه یا کتابای جدید بخونه
    دررابطه با اون دوستمونم که گفتن تهران بی دینت میکنه نظرم اینه که هم آره هم نه
    من یه کم اعتقاداتم سست شده ولی از یه آدم خبره پرسیدم میخوام برگردم شهرستان چون حس میکنم شهرستان معتقدترن ولی شهرستان خودمون خسیس ترن خیلی ولی همکارای تهرانیم مهربونتر ودست ول بازتر وصادق ترن اون طرف گفت آیا دین جز اینها چیز دیگری است؟ درضمن بهترین هیئات مذهبی در تهرانه
    البته اگه هیئتی خالصانه و بی شائبه از روی دل عزاداری کنه ….
    دوست گلی که فرمودی بعد 25 سال زندگی در تهران فهمیدم زندگی در تهران حماقته و…
    گلم مونده قله اهدافت چی باشه ونکاهت به زندگی چی باشه بزرگترین ثروتی که میخوای جمع کنی چی باشه آدم هرراهی رو بره یه سری مزایا ویه سری معایب داره باید ببینی تو خواهانه کدوم مزایایی وبه خاطرش کدوم معایب رو می پذیری
    زندگی درشهرستان راحت تره . راهها نزدیکن وقتت بیشتر درکنترل خودته . زندگی د خانه های بزرگتر شیرین تره .اعصابا تو ترافیک وگرمای تهران نریخته به هم . اما همه اینا به شرطها وشروطها
    توشهرستان باید مواظب باشی سطح فکریت پایین نیاد نیافتی تو چشم وهم چشمی و تنگ نظری . فکرتم رشد کنه. مردم وهمسایه ها رو زیاد برای خودت گنده نکنی . سوار بر محیط باشی . خودت خودتو تغذیه فکری بکنی با کتابای خوب . با دوستای خوب باسواد روشن فکر و…
    من الان هم تو گروه معلمای تهران عضوم تو واتساپ هم شهرستان
    امسال من دیر از تهران برگشتم چون جا پرشده بودبا داشتن امتیاز بالاتر مجبور شدم برم مقطع پایین تر یعنی راهنمایی معاون بشم
    خدا میدونه اینا چقدر موذی هستن خودشون میگن باسوادی وکار راه بندازی و… بخشنامه ها رو نو به مو یادشون میدم ولی اونقدر مغرورن فقط بعضیشون یه استیکر تشکر میفرستن(گرچه معامله در مهربانی وتجارت کلا اشتباهه ولی قدردانی مهربانی بیشتر میاره)
    ولی تو تهران الان من میگم فلان بخشنامه کلی تشکر و…
    ببینید من شهرستان خودمون خیلی دانا هستن واز نظر آموزش به نظرم از منطقه 7 تهران خیلی جلوتر بودن ولی دانایی شهر ما به موذیگری وبد جنسی میزنه
    من نمیخوام اسیر جغرافیا باشم
    نمیخوام چون محیطم اینه خودمم این باشم ولی رفته رفته وقتی راست میگم ودروغ وموذی بازی میشنوم خودمم داره خاکستری میشم
    کبوتر اگه مدتی با کلاغا زندگی کنه اگه پرهاش سیاه نشه ولی رفته رفته قلبش سیاه میشه
    قبول کنید بزرگترین ثروت وسرمایه ما انسانیت و اخلاقه
    یه وقتایی آدم کسی فوت میکنه میره شهرستان سر خاک اهل قبور
    معلومه کدوم بیشتر خورده بیشتر پوشیده و…
    به نظرم سالم زندگی کردن وسالم موندن خیلی مهمه
    من خود الانمو دوست ندارم
    یه وقت عین آیینه میدرخشیدم خودمم خودمو دوست داشتم نه از زاویه خودپسندی(مومن کسیه که وقتی کار خوب میکنه خوشحال میشه وبدی میکنه ناراحت) ولی شاید الان زیاد از بدی کردن دلگیر نمیشم شاید فقط یه لحظه تامل وبعد برام شده عادت
    من یه مثال دم دستی بزنم شاید خیلی پیش افتاده باشه ولی خب میگم
    من ماه رمضون امثال 23 روز سوالاتی از یه مسابقه صبح ها نیذاشتم تو گروه شهرستان و گروه تهران
    بعد میگفتم صبح فکر کنید بعدازظهر با دلیل وبرهان جواب دقیقو میگم که هم مسابقه بشه هم یه چیز و دقیق یاد بگیرید
    کلی تو اینترنت میگشتم و تحقیق و… که جواب سوالاتو پیدا کنم سوالات خیلی ایهام داشت وجوابش سخت به دست میمومد
    تا جواب میذاشتم تهران خیلی تشکر و…
    ومیگفتن خیلی تا حالا چیز یادمون دادی
    اما شهرستان کمترین کمترین عکس العملی معلما نشون نمیدادن
    روز 23 بود سوال رو گذاشتم فکر کردم چون سوالات مذهبی هست شاید گروه معلمای شهرستان دوست ندارن دیگه عصر جوابا رو نفرستادم .هرسوال رو باید تا 12 شب جواب میدادی
    ببینید ما تو مدرسه امسالم شهرستان دوتا معاونیم اون اونقدر قربون صدقه من میره دورت بگردم جان دلم و…
    خیلی به ظاهر مهربونه ازشهر دیگه هم اومدن شهر ما
    چقدر تلفن میزنه خونمون به فلانی اینو میگی با من زیاد خوب نیست و..کلی کار تایپ و… هم تو مدرسه از روی دل ودوست داشتنش من براش انجام میدادم .حتی یکی دوبار مدیر قبلی که عوض شدن باهش دعوا میکرد و اذیتش میکرد که اول سال از مدرسه ما بره من رفتم حراست گفتم گناه داره ما مسلمونیم درسته کامپیوتر بلد نیست ولی خب کارای دیگش خوبه و.. ناگفته نماند حراست هم فکر میکنم منو خیلی ساله قبول داره وبگم ماست سیاهه میگه باشه
    خلاصه شب 23م این معاونی که من بهش اونقدر ارادت دارم ساعت 11 و48 شب اومد تو پی وی گفت عشقم بد عادتم کردی جوابو میدی . منم گفتم بدو بدو تا 12 شب وقت داره و…
    نمیدونید این چه مار موذی بود که من فهمیدم که چقدر بازبون آدمو خام میکرد با زبونش از همه کار میکشه تازه بعدا شما خیلیم ازش تشکر میکنی
    فردای اون روز یه معلم زبان به من زنگ زد از گروه شهرستان گفت خانم شما خیلی دلتون پاکه
    یه کاری گفتی کردم برام این شده واون شده و…
    گفت خبر داری دونفر از گروه معلمای خودمون با سوال جوابای شما هفته میش برنده شدن ورفتن نفری یه میلیون صداسیما گرفتن
    یکیشونم این معاونست
    حالا داشته باشید این معاونه برای هزار تا کار دیروز و پریروز و قبلش به من زنگ میزد حتی دیشبش جواب سوال جدید گرفت
    یک کلام نگفت من هفته پیش به قید قرعه برنده شدم وجایزه گرفتم و..
    من زنگ زدم بهش گفتم روغی گفت بهت پیام دادم منم گفتم پیام بدی من تبریک نمیگم؟؟؟
    دوباره دروغی گفت من دیروز برنده شدم تاشب ببخشید درگیر بودم
    دوباره گفتم 11 و48 دقیقه دیشب تو پی وی جواب سوال جدید خواستی و…
    خلاصه هزار دوروغ و… از همکاری که براش هزار کار کردی
    نیت من کجا و نیت اون کجا
    بماند که بعده ها در این چند ماه اخیر مدیر جدید ومعاون پرورشی و همه وهمه هزار دروغ ازش شنیدن ولی مدیر به خاطر زبون وقربون صدقه هاش پشتش میگه ولی تو روش خوبه باهاش والانم قراره بره یه مدرسه نزدیکتر چون با زبون چرب ونرمش دم یه مدیر دیگه دیده بااینکه تخصصی هم نداره
    این داستان رو به عنوان مصداق گفتم تا بدونید تو شهرستان راه راستم بری از چارچوب درت میارن شنیدن دروغ وموذی بازی واقعا مشغله فکری میاره تو تهران همه آگاهن وسی زبون بریزه تهرانیا میزنن تو دهنش و…
    این خانم همکار ما کُرد بودن من دوستان کُرد زیادی داشتم مهربون بودن وبسیار با صداقت همش فکر میکردم کُردها همه راستگو هستن
    ولی هیچ چیز ضامن هیچ چیز نیست
    کسی که دوست داری بری تهران تا خودت نری تهران وتجربه نکنی از نزدیک به حرفتی ما بسنده نکن
    حضرت علی (ع) میفرمایند
    فقیر در شهر خودش هم غریب است وثروتمند در شهر غربت انگار در شهر خودشه وباز ایشان میفرمایند
    هیچ شهر از شهر تو بهتر نیست مگر آن شهر که پذیرای تو باشد
    تو شهرستانهایی که حتی عَلَم دینداری بر دوش دارن وداعیه دین دارن اگه یه نفر پدرش فقیر باشه وبه نحوی مستاجر باشن وحتی دختر با کمالات وتحصیلات وزیبا رو باشه یا پسندش نمیکنند ویا با اکراه
    ولی تهران یه اقیانوسه زخمهای کوچیک رو تومور نمیکنند وبرای خودشان از یه چیزی بت نمیسازند
    البته خلافم تو شهرهای بزرگ بیشتره و شناخت آدما کمتر
    در هرحال مهمترین عضو ارزشمند انسان معز وعقله
    اولین چیز ارزشمندی که خدا خلق کرد عقل انسان بود.
    اگه می بینی توشهرستان فکرت بسته میشه و همش مثل مورچه مال وثروت برای وارث جمع میکنی وبا داشتن مالت خوشی نمیکنی جاتو چند سالی تنوعی عوض کن
    ساحل آرام وآرامش ساحل لذت دیدن دریا را ازتو میگیرد
    تجربه چیز باارزشیه
    وزندگی یه اقتصاده درسته یه چیزایی رو از دست میدی ولی یه چیزایی بدست میاری
    البته ریسک زیاد خُرد کننده است وارام آرام ریسک کنیم
    ولی بزرگترین ریسک وخطر دنیا امروز ریسک نکردنه ودر جا ماندنه
    وحرفای زیادی داشتم گه نشد بنویسم ….
    خیلی پرحرفی کردم…
    من همچنان بهترین دوستام تهرانیا وشمالیا و… هستن
    ولی خودم یکی از شهرای غربم
    بیگانه اگر به من وفا کنه خویش منه
    سالم زندگی کن، به تحصیلات ودانشت ادامه بده ، قدرشناس باش
    یاحق…

  42. م.خ

    زدم روی دست شما آقای محبی به جای اظهار نظر مقاله نوشتم☺
    ببخشید تو وبلکتون زیادی پادرازی کردیم 😊🌹✋

    1. Post
      Author
      افشار محبی

      اختیار دارید. لذت بردم از متن شما. ببخشید که اینقدر دیر جواب دادم. لعنت و نفرینش به این کرونا که بیچاره مون کرده.

  43. ح.ش

    سلام
    پزشکی دانشگاه ازاد تهران بهتر است و ادامه ی زندگی در تهران
    یا دانشگاه ازاد تبریز؟
    من خودم الان تبریز هستم

  44. ح.ش

    سلام
    پزشکی دانشگاه ازاد تهران بهتر است و ادامه ی زندگی در تهران
    یا دانشگاه ازاد تبریز؟
    من خودم الان تبریز هستم

  45. ح.ش

    سلام
    پزشکی دانشگاه ازاد تهران بهتر است و ادامه ی زندگی در تهران
    یا دانشگاه ازاد تبریز؟
    من خودم الان تبریز هستم

  46. A

    سلام من 16 سالمه 4 سال دیگه میخام بیام تهران
    لطفا هر اطلاعاتی و تجربه دارید ب من منتقل کنید
    چیکار باید کنم؟ سرمایه چقدر باید داشته باشم @asalby051@gmail.com

    1. Post
      Author
      افشار محبی

      قاعدتا آنقدر پول که بتونی باهاش جایی را اجاره کنی. اما به نظرم برای بهتره که در پانسیون که جایی شبیه خوابگاه است اقامت کنی. به این ترتیب به جای سرمایه نیاز به درآمد ثابت ماهیانه داری برای پرداخت اجاره. به نظر الان کمتر از ماهی یک میلیون تومان نیست. باید توانایی و مهارت انجام یک کار را هم داشته باشی …

  47. مهران

    اگر دولت در تمام امور و مشاغل نصف تهران از شهرستانها ماليات بگيرد يك فايده بزرگ و يك اشكال بزرگتر دارد.فايده بزرگش اش اين است كه شهرستانيها ديگر به تهران مهاجرت نميكنند و تهران از اين ازدحام و آلودگي نجات ميكند و اما اشكال بزرگترش اين است كه با توجه به نصف شدن پرداخت ماليات در شهرستانها و بهتر شدن وضع اقتصادي مردمان شهرستانها، از آنجا كه اين مردمان كمي سنتي فكر ميكنند وقتي اوضاع اقتصاديشان روبراه شود بالاي سه فرزند، فرزندآوري ميكنند و جمعيت كشور را آنقدر زياد ميكنند كه دوباره اين چرخه معيوب گراني، ساخت و ساز، آلودگي، كم آبي و غيره اينبار با شدت و حدت بيشتر نه تنها تهران بلكه تمامي شهرستانها را در بر ميگيرد كه اين آسيب اقتصادي و اقليمي ديگر قابل جبران نخواهد بود مگر اينكه شهرستانيها نيز مانند تهرانيها توجيه شوند كه تا ابد هر زوجي براي تشكيل خانواده تا سقف سه فرزند، بيشتر بچه سازي نكند و جمعيت كشور را براي هميشه ثابت نگه دارند تا توازن اقتصادي كشور هميشه ثابت بماند.

  48. مهسا

    چقدر با خوندن این مطلب ناامید شدم.چون داشتم برای ارشد هوش تهران میخوندم که بعدشم مشغول به کار بشم یا بعدش برای ادامه تحصیل بتونم برم.ولی اگ تهران جای مناسبی نباشه رسما این همه شوق برای این فیلد کاری بی معنا میشه.چون همینجوریش واسه برنامه نویسی تو شهرستان کار کمه .وای به حال هوش.حیف این همه سال که وقت رو واسه رشته کامپیوتر گذاشتم

    1. مریم

      نه عزیزم چرا ناامید شی
      تهران از سال 76 که ایشون مهاجرت کردن تا الان که 24 سال گذشته خیلی تغییر کرده و سطح علمیش بالاتر رفته

      1. مریم

        و لازم به ذکره شما همین الان بری اپلیکیشن دیوار سری‌ به آگهی ها بزنی فرصت های شغلی خیلی زیاد با درآمدهای قابل قبول پیدا میشه

  49. Azad

    سلام . من یه پسر شهرستانی هستم ۳۴سالمه مجردم بر حسب شانس یا بخت و اقبال یه خانومی از تهران بامن اشنا شده ایشون استاد دانشگاه هستن قصد ازدواج بامنو داره بهم پیشنهاد داده ولی میگه بخاطر شرایط کاریم من نمیتونم بیام شهرستان زندگی کنم. به نظرتون من برم تهران باش زندگی کنم البته منم حالا عاشقشم دوسش دارم. و من پدر و مادر در کودکی از دست دادم.

  50. ملی

    من و همسرم در یک شهر صنعتی معدنی کوچیک زندگی می کتیم .اینجا کار خیلی خوب هست .همسرم امور گمرکی شرکتشون رو انجام میده و مرتبا به تهران رفت و آمد داره این بود که ما هم گفتیم بریم تهران.شهر ما اما امکانات چندانی نیست .دوتا بچه داریم و اصلش به خاطر اونها هم تصمیم گرفتیم بیایم تهران.اما با دیدن آلودگی و ترافیک بیش از حدش واقعا شک کردیم.من خودم تو اداره دولتی کار میکنم و باید هرچه سریعتر جواب انتقالیم رو بدم و اگه نمیخوام انصراف بدم .واقعا موندم چی کار کنم .شما چه پیشنهادی دارید

    1. حانیه

      یه چیز دیگه که خیلی برای شهرهای کوچک انوان میشه اینه که میکن بخاطر فرزندانمون بریم تهران
      اما به جرات میتونم بگم تمام امکانات مورد نیاز یک بچه اعم از کلاس زبان، موسیقی، ورزش،مدارس خیلی خوب و… در همه شهرستانها موجوده.
      درتهران برای رسیدن به هرکدوم اینها باید کلی رفت وآمد کرد.
      شهرستانها فقط امکانات درمانی کمتری دارن
      اونم چون سبک زندگی مردم سالم تر هست، خیلی نیاز چندان به پزشک نیست، اگرم نیاز بود میشه مثلا درتهران زیر نظر دکتر قرار بگیرن. نمیشه بگیم گون ممکنه یه روزی مثلا به فلان فوق تخصص نیازپیدامیکنیم پس تهران بمونیم وجایی نریم.

      حتی شده برای یه مدت کم زندگی در شهرهای کوچک رو تجربه کنید، لذتی داره وصف نشدنی

    2. حانیه

      سلام
      دوست عزیز، باید ببینید برای فرزندانتون چی میخواین که شهر خودتون نداره.
      تهران خیلی درهم برهم وکلافه کننده است. به ظاهر مثلا قشنگش نگاه نکنید.
      زندگی توی یه آپارتمان شصت هفتاد متری، که بخاطر خونه های روبرو اصلا نمیفهمی صبحه یا شبه، اصلا قشنگ نیست.
      خیلی از پزشکان معتبر تهران اهل شهرستانن وچه بسا اهل روستاهستند.
      امکانات مورد نیاز بچه ها الان همه جا هست
      کلاس ورزش وزبان و… بفرستین، اینها باعث افزایش اعتمادبه نفس وروابط عمومی بالای بچه هاتون میشه
      درتهران مخصوصا تنها باشین ومادر یا خواهری نباشه خیلی سخت میشه، چون اینجا نمیتونی وکلا سخته اعتماد کنی

      شما که شاغل هستی
      دیگه نیاز نیست خودتو به سختی وعذاب بندازی وبری تهران.
      البته اینجا مخارج هم بالاست
      اگر درشهرستان توی یک خانواده که هردوشاغلن، حقوق یکی خرج میشه حقوق دیگری پس انداز، اینجا هردوش خرج میشه.

      درکل خیلی پرسوجوکن
      به حرف یک نفر اکتفا نکن

      به نظر من امکانات بالای تهران
      برای بچه های دانشجو وقشر بی دغدغه خوبه
      که مثلا برن تئاتر وسینما و… ، بقیه از شنبه تا پنجشنبه کار میکنن به امید اینکه جمعه فقط بخوابن، این سبک زندگی وحشتناکه
      اما حقیقت تهرانه

  51. زهره

    عالی بود؛ خوندم و لذت بردم، به ویژه در مورد مشکل بهاداشت و دیدی که ما نسبت به بهداشت فردی و اجتماعی داریم، اینکه فکر می‌کنیم اگر جایی عمومی هست، بهداشتش ربطی به ما نداره و خونه و زندگی خودمون تمیز باشه کافیه. کلا خیلی خوب بود …

  52. حانیه

    سلام. من حدود یکی دوسال قبل اینجا پیام نوشتم که به شهرقائن درخراسان مهاجرت کردم.
    الان بعداز چندسال برای مدتی به قصدانجام کاری اومدم تهران.. به طرز عجیبی زندگی درتهران وحشتناک شده. ساعت شش ونیم صبح یک دریا آدم درحالت نیمه بیدار سوار مترو میشن که برن سرکار، تا محل انجام هرکار اداری چندین ساعت توی راه وتوی صف بودن خیلی وحشتناکه. من از زندگی درتهران بیزارم. تهران اسمش اینه که پرازامکاناته اما دوستان واقوام من درتهران از صبح تا شب کار میکنن ووقتی برای استفاده از امکانات ندارن، امادر شهرستان شاید تعداد پارکها کمترباشه اما ما چندین روز درهفته پارک وگردش میریم. الانم همه چی رو میشه اینترنتی خرید.
    راستی درباره شغل بگم که ما اونجا چون وقت آزاد داشتیم کارای بورس انجام دادیم وخداروشکر سودمون زیاد بود. من مهاجرت از تهران رو به همه پیشنهاد میدم، نه به قائن چون خودم اونجام نه، به هرشهری که آرامش دارن.
    یک شهرستان کوچک وکویری برای من بهشتیست که با هیچ جای دنیا عوضش نمیکنم.
    مردم آرام، شهر بی هیاهو
    فقط وفقط زندگی در جریانه وآرامش محض

  53. حانیه

    امیدوارم
    روزی درسراسر وطنم
    اونقدر شوق ونشاط وهیجان وسرزندگی باشه
    اونقدر رفاه وکار ومعیشت عالی باشه
    که کسی به ترک دیار فکر نکنه

  54. م.خ

    با سلام واحترام
    هرکس تهران ساکن باشه و این متن های بالا رو بخونه ممکنه دپرس بشه و…
    آدمها باید همیشه از شرایط زندگی که دارند لذت ببرند و باهش سازگار بشند و البته وصد البته در پی تنوع و حرکت رو به جلو هم باشند
    گاهی اوقات چسبیدن به ساحل آرامش لذت موج سواری رو از ما می گیره .
    اگه سعی کنیم همیشه پویا و رونده باشیم و برای مدت چند سالی تهران زندگی کنیم خیلی تجارب ارزشمندی رو به همراه داره ..
    فراموش نکنیم یکنواختز افکار رو می پوسونه و آدم رو یه بعدی میکنه وتهران اقیانوسی از انسانها داره که هر کدوم در یه چیز شاگرد اولند …
    گاهی من شهرستانی اونقدر اسیر جغرافیا و طرز فکرهای اطرافیان شدم که باید چند سالی از مکان قبلیم فاصله بگیرم تا متوجه بشم جور دیگه هم میشه فکر کرد..
    گاهی رقابت مادی در شهرستان و مشکلاتی از این قلم اونقدر زیادا که انتخابهای خودت تا حد زیادی تحت الشعاع قرار میگیره و قدرت آزاد اندیشی و مقاومت ازت سلب میشه و…
    عادت کنیم به هیچ چیز عادت نکنیم و بر محیط احاطه داشته باشیم خودمون رو سوار بر محیط ببینیم و بیشتر تاثیر گذار باشیم تا تاثیر پذیر …
    هرچیزی اولش یه جور دیگه به نظر میرسه ولی وقتی باهش آغشته بشیم میبینیم اون هیبت و ترس اولیه رو نداره و بهش خو میگیریم و البته وصد البته نباید درش غرق بشیم . هر بار هم کا دلمون خواست باید بتونیم سریع و بدون ناراحتی ازش بکنیم و جهتمون رو عوض کنیم….
    قدیمی ها میگن حتی شده یه بار چارچوب در خونه ات رو عوض کن شاید یه خیری برات شد و…
    فقط نوشتم نمیدونم تجربه کسی به درد کسی بخوره یا نه
    ما آدم ها گاهی به اشتباه از تجربیات کم خودمون نتایم بزرگی میگیریم وبه دیگران هم کلی سفارش میکنیم غافل از اینکه زوایای دید آدمها ، روحیاتشون ، درون گرا وبرون گرا بودنشون وسلایقشون و از همه مهمتر نحوه سازش اونا با محیط و باز هم مهمتر فرمول زندگی هرکس و شرایط زندگی هرکس با دیگری فرق داره ..
    ما هم مثل پزشکها که از روی یه نسخه تکثیر نمیکنند وبه تمام مریض ها یه فتو ازش نمیدن و علائم مختلفی رو چک میکنند وبعد تجویز میکنند، باید پارامترهای مختلف رو لحاظ کنیم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *