یک آی تی کار خسته

احسان محسن پوریان از وبلاگ «یادداشت‌های وب نگار» که گرداننده یک شرکت IT است و به همین جهت همکار من محسوب می‌شود در نوشته‌ای از خستگی‌هایش و از ناراحتی‌هایش به عنوان یک «آی تی کار» گفته است. اصل مطلب را در وبلاگ خودش بخوانید و خلاصه‌ای از آن را در اینجا ببینید:

دویدن دنبال چاپ فاکتور، حق بیمه قرارداد، آه کشیدن دم اداره بیمه، گرفتن کد اقتصادی قدیم و ثبت نام کد جدید و شناسه ملی، سر درآوردن از قوانین جدید

وقتی مجبوری برای مشتری توضیج دهی که کار ما با کار طراح وب مغازه فتوکپی سرچهارراه متفاوت است

وقتی باید کارشناس ناظر که چندتا اصطلاح فنی رو نصفه فهمیده و برات ژست پروفسوری میگیره رو تحمل کنی و لبخند بزنی

وقتی چک ضمانتت رو نمیدن

وقتی می فهمی که این روزهای آخره آپ بودن سرویس بعد از پنج ساله و باید آخرین بک آپ رو بگیری و دکمه خاموش سرور رو بزنی

وقتی اسناد مطالعاتی پروژه کنسل شده رو لای زونکن ها پیدا میکنی

وقتی پروژه لجن مال میشه. وقتی این باگ لعنتی پیدا نمیشه. وقتی بی دلیل کانکت نمیشه، وقتی دانلود نمیشه، وقتی پینگ یکی در میونه، وقتی سیستم بالا نمیاد، وقتی پابلیش نمیکنه، وقتی درایو رو نمیشناسه، وقتی باید از اول بنویسی، وقتی ساختار جداول تغییر میکنه

وقتی نمیشه بگی این توی قرارداد نبود!

اول خواستم زیر نوشته خودش کامنت بگذارم اما خودم هم خیلی از این دردها را حس کرده‌ام ترجیح دادم در وبلاگ خودم به اون جواب بدم.

جانا سخن از زبان ما می‌گویی!

یکی از ریشه‌های اصلی مشکلات شرکت‌های IT ضعیف بودن بخش خصوصی در ایران است. دیگر بخش‌ها از چاپ و بسته‌بندی بگیر تا کارگاه‌های کوچک و بزرگ تولید قطعات صنعتی هم با مشکلات مشابهی دست و پنجه نرم می‌کنند. خیلی‌ها به علت مقرون به صرفه نبودن تولید و خدمات یا کیفیت کارشان را به شدت پایین آورده‌اند یا تولید را تعطیل و شروع به واردات کرده‌اند.

اگر بخش خصوصی اینقدر ضعیف و ناپخته نبود و اگر آموزش‌های دانشگاهی و آموزش‌های آزاد اینقدر ناکارآمد نبودند می‌شد امور بیمه و مالیات را با «قیمت مناسب» به موسسات مرتبط برون سپاری کرد یا اقلاً این که قوانین اینقدر ساده می‌شدند که برای یک واحد کسب و کار کوچک دست و پا گیر نشوند. شاید حتی متخصصین و کارآفرینان به جای یاد گرفتن دروس بی کاربرد دانشگاهی می‌توانستند حسابداری و مالیات و بیمه یاد بگیرند تا کار خودشان را راه بیندازند.

یکی از کارهایی که می‌شود کرد گسترش شبکه ارتباطی و اشتراک تجارب بین همکاران است. شرکت‌های مشابه ما و شما هم قبلاً این خوان‌ها را گذرانده‌اند. آنها هم تجاربی دارند که اگر با دیگران به اشتراک بگذارند بقیه سختی کمتری متحمل می‌شوند. وقتی که تجارب خودم را با تجارب افرادی مثل شما مقایسه می‌کنم متوجه می‌شوم که بخش زیادی از مسیر ما مشترک است. شاید اگر تجربه‌های قبلی شما را می‌دانستم آنها را دوباره تجربه نمی‌کردم و از راه ساده‌تری به مقصود می‌رسیدم. یا حتی شاید با شما یا یک نفر مثل شما شریک می‌شدم و از مزیتی که شما قبلاً به دست آورده بودید استفاده می‌کردم.

یکی از دوستان همکار چند وقت پیش پیشنهاد داده بود شرکت‌های IT کوچک دور همی بگذارند. مثلاً یک روز در هفته را نهار با هم باشند و از این طریق تجاربشان را در اداره شرکت، جذب نیرو، گرفتن پروژه، پشتیبانی مشتری و غیره با هم به اشتراک بگذارند. از این طریق حتی شاید بشود اشتراک منابع هم انجام داد. مثلاً شما یک نیروی گرافیست دارید که ده درصد وقتش خالی است. آن را می‌توانید به شرکت همکارتان بدهید. یا شما می‌توانید از فضای اداری خالی آنها یا لیست بیمه آنها استفاده کنید. پیشنهاد دوستان این بود که شرکت‌های IT که محصول مشابه دارند در این دور همی ها شرکت نکنند تا نگرانی بابت لو رفتن اطلاعات مشتری‌ها یا اطلاعات محصول به وجود نیاید. چند وقت پیش هم نصر تهران چنین گردهمایی را البته در سطح همه شرکت‌های IT گذاشته بود.

اگر بخواهم رو راست باشم بخشی از مشکل هم به خودمان بر می‌گردد. خود ماه گاهی اوقات در انتخاب روش مدیریت پروژه یا در انتخاب تکنولوژی اشتباه می‌کنیم. از روش‌های سنگین استفاده می‌کنیم یا ابزار نامناسبی را انتخاب می‌کنیم. این طوری هم پروژه بیش از حد طول می‌کشد و هم پشتیبانی آن سخت‌تر می‌شود. گاهی اوقات هم انتظار داریم مشتری زیبایی کد ما را بفهمد در حالی که او از محصول ما انتظار کارایی دارد.

یک مشکل دیگری هم که وجود دارد این است که مشتری‌ها اطلاعات کافی از IT ندارند و به پختگی لازم نرسیده‌ند. بخشی از این ناپختگی را خود ITکارها می‌توانند اصلاح کنند. ما می‌توانیم با برگزاری کارگاه‌ها و انتشار مقاله‌ها باعث بشویم اطلاعات مشتری‌های زیاد بشود و راحت‌تر بتوانند کار طراحی وب یک designer حرفه‌ای را از design مغازه فتوکپی سر چهار راه تشخیص دهند. مشتری‌ها و کارفرماها در تشخیص اعتبار شرکت‌های IT مشکل دارند. برای آنها سخت است که تشخیص دهند فلان شرکت یا شخص این کاره است ولی دیگری نه. شاید لازم باشد روی برند سازی و پارتنرشیپ شرکتی وقت بیشتری صرف کنیم.

آخرین نکته این که اسفند کلاً ماه خستگی است! انشاا.. فروردین با انرژی بیشتری پیش خواهیم رفت.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *