به خودمان امیدواری دادیم که در بازار کار اوضاع بهتر خواهد بود چون آنجا به هدف نزدیکتر خواهیم بود. اما اولاً به جای بازار کار دو سال از وقتمان را در عین بیعدالتی در سربازی گذراندیم و ثانیاً اوضاع در بازار کار هم چندان خوب نبود. اولش که فکر میکردیم تازه کار هستیم و باید برویم کلی از چیزهایی که در دانشگاه وقت نشده بود را یاد بگیریم. تا کمی خودمان را به تکنولوژیهای روز مجهز کنیم یک مدتی طول کشید. در طول این مدت هم دیدیم که بازار کار آنقدر که باید به روز نیست. پس در یک تغییر روش شرکتمان را عوض کردیم.
در شرکت (های) جدیدتر هر روز بیشتر از دیروز حس میکردیم که یک جای کار میلنگد. هر چقدر که روش انجام کارها را با اصول لاینفک مهندسی نرمافزار مقایسه میکردیم میدیدیم که اصول کجا و روش انجام ما کجا. هر روز بیشتر از روز قبل سعی میکردیم رییس شرکت را راضی کنیم که از روشهای اصولی و تکنولوژیهای روز استفاده کند اما رییس هم همیشه دلیل خاص خودش را داشت…
فکر کردیم شاید شرکتمان زیادی فسیل شده (درست مثل بیشتر شرکتهای سابقه دار ایرانی) پس کوله بارمان را جمع کردیم و راهی شرکت (های) جدیدتر شدیم. در حین این جابجایی مجبور شدیم مجدداً خودمان را با چیزهای جدیدتری به روز کنیم. اما در ادامه راه چیزی جز یاس و نا امیدی وجود نداشت، چون به تجربه فهمیدیم که در هیچ یک از شرکتهای ایرانی اصول مهندسی نرمافزار، نظم و به روز بودن در تکنولوژی رعایت نمیشود.
…
خلاصه این که سالها سعی کردیم خودمان را با وضعیت موجود تطبیق دهیم اما نشد که نشد. حالا بعد از این همه مدت حس میکنم تمام این سالها در یک دور باطل بودهام و شاید بهتر بود از همان اول اقدام به مهاجرت میکردم یا اقلاً وارد رشته دیگری غیر از نرمافزار و کامپیوتر میشدم. به همین دلیل است که کم کم دارم درک میکنم چرا بیشتر برنامهنویسها (ایرانی) یا مهاجرت میکنند یا تغییر شغل میدهند. خدا به همه ما کمک کند.
دیدگاهها
بسیار عالی. دقیقا اصل مطلب را گفتید. من هم عین همین مسیر را طی کرده ام و به همین نتیجه رسیدم. به نظر من زودتر اقدام کنید.
حرف دل ما را گفتی مهندس با این تفاوت که شما مهندسی نرم افزار و بنده ریاضی کاربردی خواندم بنده گرایش کامپیوترش را انتخاب کردم به همان دلایلی که شما فرمودید اما وقتی وارد بازار کار شدم به شدت ناامید شدم . نمی دانم چه کنم اما واقعا غم انگیز است که شما با دات نت 4 کار کنید اما از شما وی بی 6 بخواهند ، خیلی وقته مثل شما دچار این حس شده ام ،
تصمیم دارم فقط روی بانکهای اطلاعاتی کار کنم و برم در یک واحد صنعتی مسول بانک اطلاعاتی شوم و بس . شاید اینجوری خودم را چند وقتی گول بزنم .بعضی وقتها فکر می کنم کاش می رفتم دنبال ریاضی و تدریس آن حالا واسه خودم در چندآموزشگاه تدریس می کردم و راحتتر بودم
چندتا مشكل ما در كشور داريم
– سيستم اقتصادي شبه كمونيستي كشور اجازهي عرض اندام به بخش خصوصي را نميدهد
به همين جهت براي مثال اگر كسي در ايران بخواهد مثلا همانند بيل گيتس يا مارك زوكربرگ بشود خيال خامي را در سر پرورانده
– دانش آموختههاي كشور منتظرند تا كسي آنها را انتخاب كند، استخدام كند و اوج خود را در اين ميبينند
درحاليكه شما دانش آموخته شدهايد تا كارآفرين شويد نه كارمند
اگر وقت كرديد اين رو بخونيد
You’re a developer, so why do you work for someone else?
افشار جان درست می گید من تو بازار کار تجربه کمی دارم ولی با این مسائل روبه رو شدم،
من الان خیلی به فکر مهاجرت هستم ولی باز هم این خدمت سربازی را در پیش رو دارم! اگه نتونم مهاجرت کنم این شغلو ول میکنم و میرم یه مغازه طلا فروشی مبزنم!!
آقای نصیری هم درست میگن و من هم توصیه میکنم اون مقاله رو بخونید
افشار عزيز
سرنوشت همه ما مهندسين نرم افزار در اين كشور، جز ياس و نااميدي و افسردگي چيز ديگري نيست. من 5 – 6 سالي است كه به نتيجه شما رسيده ام و تمام تلاشم را بر رفتن گذاشته ام.
@وحید: ممنون از لینک و ممنون از امید دادن.
@علی اقدم: ساختمان سازی هم گزینه بدی نیست!
حالا به نظر شما و ضعیت برنامه نویسی درخارج از کشور اونقدر مناسب هست که رنج سفر رو به خودمون ببینیم ؟
@Anonymous: از نظر درآمد، شرایط اجتماعی، غربت و دیگر سختیها نمیدانم اما حدس میزنم از نظر اصول حرفهای کار اقلاً در کشورهای پیشرفتهتر اوضاع بهتر از ایران باشد.
واقعا همین به همین صورت هستش من چند سالی میشه که دارم تو سازمان های مختلف دولتی رو سیستم های نرم افزاری کاربردی اونها کار میکنم و شرکت های زیادی رو به خاطر همین مشکلات و نا امیدی ها عوض کردم من هم دوستانی دارم که مهاجرت کردند در کشورهای دیگر هم مشکلات به نوع خود موجوده اما اقلا اصول رعایت میشه که من خیلی به این نکته توجه میکنم
آقای محبی شما که در این زمینه تجربه دارید این رو میگید , ما که 2 هفته است استخدام شدیم چی باید بگیم ؟
متاسفانه من در زمینه ی برنامه نویسی فقط علاقه دارم و دیگر هیچ ! همه هم در این راه سد راه من میشوند !
اما علاقه مهمترین عامل است ….
ممنون از مطالب مفیدتون
این طور که من برداشت کردم، مهمترین دلیل بروز یاس در شما این است که گفتید:
"سعی کردیم خودمان را با وضعیت موجود تطبیق دهیم اما نشد که نشد"
تطبیق پذیری و سوییچینگ یک مهارت است، قبول دارم که کار بسیار مشکلی است، اما امکان پذیر است.
پیشنهاد میکنم در مورد اصول کایزن و تحولی که با استفاده از آن در ژاپن بوجود آمد تحقیق کنید.
این کار در کشور ما هم امکان پذیر است.
در پایان، امیدواری و مثبت اندیشی را فراموش نکنید
این طور که من برداشت کردم، مهمترین دلیل بروز یاس در شما این است که گفتید:
"سعی کردیم خودمان را با وضعیت موجود تطبیق دهیم اما نشد که نشد"
تطبیق پذیری و سوییچینگ یک مهارت است، قبول دارم که کار بسیار مشکلی است، اما امکان پذیر است.
پیشنهاد میکنم در مورد اصول کایزن و تحولی که با استفاده از آن در ژاپن بوجود آمد تحقیق کنید.
این کار در کشور ما هم امکان پذیر است.
در پایان، امیدواری و مثبت اندیشی را فراموش نکنید