بخشی بزرگی از شرکت های فعال در صنعت مهندسی نرمافزار کشور را شرکت های کوچک تشکیل می دهند. بخش بزرگی از عمر کاری من هم در همین شرکت های کوچک سپری شده. بارها و بارها کار در شرکت های بزرگ را با کار در شرکت های کوچک مقایسه کرده ام. بارها مزایب و معایب هر کدام را برای خودم مرور کرده ام. اما حس میکنم این مقایسه هنوز جذابیت دارد
اول از همه این که شرکت کوچک را با خیلی از معیارها میشود متمایز کرد. شاید همه این معیارها همیشه صدق نکند اما اکثر اوقات، بیشترشان را میشود جاری دانست:
– جمعیت شرکت کمتر از 20 نفر است.
– اسم شرکت چندان به گوشها آشنا نیست.
– مدیر عامل به غیر نقش مدیر عاملی دارای نقشهای دیگری هم هست از جمله مدیر فنی یا مدیر پروژه
– کل شرکت در یک واحد آپارتمانی هر چند بزرگ جا می شود. از همان آپارتمان هایی که گاها دفتر وکالت، مطب پزشک، آموزشگاه و حتی آرایشگاه می شود.
– نقشهای مستقلی مثل حسابدار و منابع انسانی یا در آن وجود ندارند یا پاره وقت هستند.
– نقش بیشتر افراد متمایل است به آچار فرانسه شدن. این موضوع حتی در مورد فرد خدماتی هم صدق می کند. ایشان هم چایی درست می کنند، هم چکها را به بانک می برند، هم نظافت میکنند و بعضی وقتها هم تلفن جواب می دهند.
البته وقتی که تیم مهندسی نرمافزار کوچک باشد باز هم شرایط چیزی شبیه به شرکت های کوچک خواهد بود. مثلاً وقتی یک شرکت در کار توزیع کالا است و 100 نفر پیک دارد ولی فقط 6 نفر تیم فنی دارد هم شرایط خیلی متفاوت نخواهد بود.
اولین اشکالی که در شرکت های کوچک وجود دارد بد رزومه بودن آنها است. وقتی رزومه ات پر است از اسم شرکت های کوچک، کار در روز مصاحبه سخت می شود. کسی اسم شرکت های کوچک را از قبل نشنیده. شما مجبور میشوید از سیر تا پیاز آن شرکت را تعریف کنید تا تیم مصاحبه قانع شوند که شما در آن شرکت کار با کیفیت انجام داده اید.
اشکال بعدی عدم ثبات شرکت های کوچک است. شرکت های کوچک معمولاً به دو سه تا پروژه و یک تعداد خیلی محدودی مشتری وابسته هستند. وقتی که به هر علتی مثل عوض شدن دولت یا کرونا نوسانی در این موضوع پیش می آید، شرکت ها ناگزیر هستند از تعدیل نیرو یا اعمال تغییرات بنیادین در نحوه کار.
کمبود جای پیشرفت در شرکت های کوچک از جمله اشکالات دیگر است. ساختار سلسله مراتبی اصلاً وجود ندارد که کسی بتواند از آن بالا برود. تیم خیلی کوچک است و معمولاً بخش بالایی شرکت در انحصار سهام داران است. با دلایل مشابهی امکان کسب تجربه و پیشرفت کم است. تنوع کار هم به همین دلایل پایین است.
قوام نداشتن ساختار مدیریتی شرکت اشکال بعدی محسوب می شود. مدیر یا مدیران شرکت معمولاً سهامدار شرکت یا کسانی هستند که روز اول شرکت را شروع کرده اند. معمولاً هم تجربه قبلی ندارند. این موضوع خودش باعث مشکلات دیگری می شود. مثلاً ممکن است در توسعه تیم یا انتخاب معماری ها اشتباهات زیادی رخ بدهد.
شرکت های کوچک معمولاً مزایای جانبی قابل توجهی ندارند. مثلاً بیمه تکمیلی ندارند یا اینکه بیمه تأمین اجتماعی بر اساس حداقل حقوق رد می شود. کارمندی در شرکت های کوچک در خیلی از جاها به رسمیت شناخته نمی شود. از جمله در بانک ها وقتی که میخواهید وام بگیرید، ضامن شوید یا حساب جاری باز کنید.
شغل مهندسی نرمافزار و برنامه نویس به خودی خود شغل تنهایی حساب می شود. بیشتر وقتها تنها هم دم شما یک مانیتور و صدای دائم فن کولر است. حالا فکر کنید تیم یا شرکت تان هم خلوت و کم جمعیت باشد. آن وقت است که احساس ایزولگی و تنهایی بیش از بیش اذیت تان می کند.
البته شرکت های بزرگ هم بی ایراد نیستند. آنها هم مشکلاتی دارند و باید دید که آیا مشکلات آنها قابل تحملتر است یا مشکلات شرکت های کوچک تر.
شاید یکی از بزرگترین معایب شرکت های بزرگ قلدرمآبی آنها باشد. آنها دوست دارند از کارمندانش ضمانت های سنگین بگیرند، زیر قیمت بازار حقوق پرداخت کنند، قوانین سخت گیرانه ورود و خروج وضع کنند، در اتاقها کوچک شان دو برابر ظرفیت نیرو بنشانند و مدتهای طولانی اجازه ارتقا به کسی ندهند. توجیه همه این رفتارها هم چیزی نیست جز ارزش برند آنها.
شرکت های بزرگتر بروکراسی شدیدی دارند و ورود به آنها خیلی آسان نیست. این مشکل در همه امور مصداق دارد. از مرخصی ساعتی گرفتن بگیر تا هزار چیز دیگر.
شرکت های بزرگ معمولاً از تکنولوژی ها و روشهای قدیمی استفاده می کنند. حتماً از دوستان شنیدهاید که فلان شرکت بزرگ هنوز از تکنولوژی ها ده سال پیش استفاده می کند. اگر به تیمی ملحق شوید که کارش توسعه و نگهداری پروژه های قدیمی است، رسما بیچاره شده اید.
در شرکت های بزرگ مافیا و حاشیه وجود دارد. آن هم نه یک مقدار کم، بلکه خیلی زیاد. رایج است که گروهی از کارمندان که منافع مشترک دارند با هم یکی شده و به طور جانبدارانه از منافع بقیه اعضای گروه دفاع کنند. حاشیه و حرفهای در گوشی هم که خود به خود در همه تیم های بزرگ وجود دارد.
اینها مواردی بودند که در این لحظه به ذهن من خطور کردند. هر کسی باید با توجه به علایق و شرایط خودش یکی از دو دسته را برای کار انتخاب کند. بعضیها آزادی عمل شرکت های کوچک را دوست دارند و بعضیها ثبات شرکت های بزرگ را. همه موارد را خوب سنجیده و به همه جوانب خوب دقت کنید. انشا ا.. که انتخاب خوبی خواهید داشت.
دیدگاهها
بازتاب: فعالیت شرکت های کوچک - وبلاگ افشار محبی
بازتاب: معیارهای انتخاب شرکت جدید - وبلاگ افشار محبی