سال دوم سوم دانشگاه که بودم مطمئن بودم که خیلی از بچههای دانشگاه بعد از تحصیلات ایران نخواهند ماند. چند سال بعد موج مهاجرت را به وضوح دیدم. خیلی از دوستان دانشگاه بعد از اتمام کارشناسی یا کارشناسی ارشد برای ادامه تحصیل، کار یا زندگی دست به مهاجرت زده بودند. مهاجرت کردن نه این که چیز بدی باشد اما آدم دلش میگیرد وقتی میبیند خیلی از کسانی که میشناخت از اینجا رفتهاند. شاید با ماندن آنها اوضاع بهتری میداشتیم. از دست دادن آن همه آدم تحصیل کرده و به قولی نخبه ضرر کمی نیست.
آن زمان فکر سن مهاجرت بین ۲۲ (فارغ التحصیلی) تا ۲۶ یا ۲۷ بود. بعد از سربازی و شروع رسمی کار و زندگی فکر میکردم آنها که رفتهاند که رفتهاند ولی هنوز تعدادی ماندهاند و نخواهند رفت. ولی اشتباه میکردم. متاسفانه الان که میانگین سنی آن دوستان به ۳۵ سال رسیده با کمال ناباوری میبینم که موج مهاجرت هنوز از پا ننشسته و حتی افرادی که چندین سال تجربه کار و زندگی بعد از دانشگاه داشتند هنوز هم یکی یکی در حال رفتن هستند.
دیدگاهها
باور کنید برخی وقتها چاره دیگری نیست!
همین!
سلام.
مشکل همه جا وجود داره. و هیچ جا مدینه فاضله نیست
مشکل کشورهایی مثل ما اینه که در ابتدای راه هستیم و چون بعضی ها که جلوتر از ما در تکنولوژی و امکانات هستند رو می بینیم، برامون سخت میشه صبر کردن و ساختن کشورمون.
در نهایت هیچ کشوری با مهاجرت برخی نخبگانش نمی تونه سریع پیشرفت کنه.اگه نخبگان بیشتر از اینکه به فکر خودشون باشن، به فکر مردم و کشوری که متعلق به اونجا هستن باشن، وضع ما خیلی بهتر از حالا بود و روند پیشرفتمون خیلی سریع تر.
حرف شما کاملاً درست. اگر این همه نخبه و نیروی کار ماهر در کشور میماندند اوضاع خیلی بهتر بود. اما ترس من از وقتی است که همین نخبهها و نیروهای ماهر در صورت ماندن در سکون و شرایط بد داخل ایران تبدیل به آدمهای گوشه نشین و کم مصرفی بشوند. از طرفی کم نیستند کسانی که به قصد رفتن تبدیل به نخبه یا نیروی کار ماهر میشوند. چه بسا اگر مطمئن شوند که باید بمانند، تلاش زیادی هم برای ارتقا سطح کیفی خود نکنند.
این که معتقدم ما بیشتر از شرایط بد واقعی ، در ذهنمان مشکل شرایط بد داریم، به خاطر همین آدم هایی ست که اینجا واقعا هیچ استعدادی از خودشون بروز نمی دن، اما تا میرن خارج از کشور کلی کار و فعالیت و این حرفا.
در حالی که واقعا برای تلاشی که اونا کردن، داخل ایران که کسی جلوشون رو نگرفته بود.
بازار کار که جای خود داره، طرف توی دانشگاه بزور درسارو پاس میکنه، میره خارج از کشور و کلی میبینی پیشرفت درسی داشته.
خیلی وقتا این نشونه ی اینه که ما بیشتر از مشکلاتی که ادعا میکنیم وجود داره، ما ذهنمون بن بست داره در این فضا. و دلیل این ناامیدی میتونه جنگ رسانه و القائات ناکارآمدی و مسائل اجتماعی سیاسی باشه.
منکر مشکلات موجود نیستم. اما فکر میکنم برای اکثر مابیشتر مسائل جنبه روانی داره و اگر بر جنبه روانی غالب بشیم، مطمئنا در کشور خودمون پیشرفت های زیادی می کنیم که بدرد مردممون هم بخوره