اتاق چینی

بعضی وقت‌ها که در بیان منظور یا انتقال احساسم خیلی عاجز هستم ولی به نحوی موفق می‌شوم راهی برای توضیح مفهوم مورد نظرم پیدا کنم خیلی خوشحال می‌شوم. یکی از دفعاتی که اخیراً دچار این خوشحالی شدم مربوط است به وقتی که عبارت «اتاق چینی» را یاد گرفتم.

«اتاق چینی» اصطلاحی است که بعضی منتقدین علیه هوش مصنوعی به کار می‌برند. منظور آنها این است که ممکن است یک کامپیوتر بتواند مانند یک انسان حرف بزند اما واقعیت آن است که او واقعاً درکی از حرف زدن ندارد. البته «اتاق چینی» دقیقاً نام یک آزمایش فرضی است. فرض کنید شخصی که اصلاً چینی بلد نیست داخل اتاقی دربسته نشسته باشد. شخص دیگری که بیرون از اتاق قرار دارد، یک سوال چینی روی کاغذ نوشته و آن را از زیر در به داخل اتاق می‌فرستد. شخص داخل اتاق با استفاده از کتابچه راهنمایی که فقط تصویر کلمات و عبارات چینی در آن قرار دارد، کلمه چینی جواب را پیدا کرده، آن را روی کاغذ کشیده و به بیرون در می‌فرستد. از نگاه آن شخص بیرون اتاق، شخص داخل اتاق چینی می‌فهمد در حالی که ما می‌دانیم او چینی بلد نیست و هیچ درکی از زبان چینی ندارد. ر.ک. اینجا.

من هم خیلی وقت‌ها حس می‌کنم داخل «اتاق چینی» هستم. یعنی چیزی را که دیگران می‌گویند متوجه می‌شوم اما درک نمی‌کنم. مثلاً شروع به پیاده‌سازی بخشی از Business یک برنامه می‌کنم اما خودم نمی‌فهمم منطق واقعی چیست. چون از شخص ثالثی برای انجام آن کمک می‌گیرم. نتیجه آن که اگر آن شخص در کنارم نباشد هیچ وقت نمی‌توانم کدی را که خودم نوشته‌ام را دیباگ کنم یا توسعه دهم.

Comments

  1. ناشناس

    براي همين است که شرکت ها بايد در يک حوزه تخصصي کار کنند و يا اگر شرکت کمي بزرگتر مي شود، گروه هاي برنامه نويسي هر يک در حوزه يک صنعت خاص کار کنند. من هميشه اين مثال را دارم که برنامه نويس هاي بهساد که خيلي زياد در حوزه صنعت برق کار مي کنند بايد فرق بين شيلنگ، طناب و کابل برق را بدانند وگرنه برنامه آنها با مشکل روبرو مي شود.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *