قسمت چهارم – 1400/7/13
روز دوم خیلی آرامتر از روز اول گذشت. آمادگی بهتری برای جلسه sprint planning داشتم. حداقل میدانستم قرار است با چه چیزی مواجه شوم. جلسه sprint planning کمتر از 15 دقیقه بود. بعد از PO من اولین نفری بودم که صحبت کردم. فرمول صحبت کردنش مثل همه جلسات sprint planning ایران بود. باید میگفتم که دیروز روی چی کار کرده ام، برنامه امروزم چیست و آیا مشکل خاصی دارم یا نه.
نقشهای PO و Scrum Master هر دو یک نفر هستند. او محصول را به خوبی می شناسد. با معماری آشناست، وقتی که محصول را از طریق browser روی سرور dev یا سرور مشتری چک میکند developer console را باز دارد. فکر میکنم حداقل تعدادی از API ها را به خوبی میشناسد و با ساختار json آنها آشناست. حتی با کد هم آشناست. هم از طریق وب و هم از طریق IDE سراغ کد میرود و بخشهایی را توضیح میدهد. او در تمام طول جلسات مختلف تیم دست به keyboard است. مدام در حال تایپ کردن است. درواقع هر چیزی که صحبت میشود را همان لحظه یا تبدیل به Task و Comment می کند، یا وارد Wiki شرکت می کند، یا از طریق Slack برای اشخاص مرتبط با آن موضوع پیغام می فرستد، یا در google calendar قرار جلسه می گذارد. هر کدام از اعضای تیم که شروع به صحبت میکند، او Task مربوط به صحبتهای شخص را شروع به نمایش می کند.
یکی از کارهای روز دوم راه انداختن VPN بود. راهنمای طول و درازی داشت به همین خاطر مجبور شدم دو بار connection بسازم. ولی بالاخره راه افتاد. یک نفر از شرکت در طول این مدت به من راهنمایی میداد و جواب پیغام ها را زود به زود می داد. بعضی از نفرات شرکت خیلی دیر به دیر جواب میدهند ولی بعضیها در حد دقیقه جواب می دهند.
مشکل 2FA با گوگل اکانت در روز دوم هم پیگیری شد. ادمین مربوطه گفت که اجباری شدن 2FA کار خودشان است. این یک سیاست کلی شرکت است و قصد ندارند در مورد من استثناء قایل شوند. ولی خودش هم تلاش کرد که مشکل برطرف شود. آخر سر هم گفت مشکل از کد +98 است. احتمالاً مجبور شوم یک SIM Card خارجی که توی ایران آنتن بدهد تهیه کنم.
معروف است که صنعت IT در بیشتر دنیا یک صنعت مردانه است. بنا به چیزهایی که تا همین حالا فهمیده ام تیم های development در این شرکت تمام اروپایی هم عمدتا مردانه است. چند زن که تا حالا برخورد داشتهام مسئولیت های نیروی انسانی، حسابداری و اینطور چیزها داشته اند. البته ممکن است همین فردا متوجه شوم برداشتم اشتباه بوده. این فقط یک برداشت اولیه است.
امروز یک جلسه توجیهی با واحد نیروی انسانی داشتم. توضیحاتی راجع به مرخصی، مسئولیت افراد مختلف و اینطور چیزها داد. از من خواست به هیچ وجه بیش از 8 ساعت در روز کار نکنم مگر اینکه فلانی و فلانی مستقیماً درخواست کرده باشند. گفت علاقهای به خسته کردن افراد ندارند. یک چیزهایی هم در مورد تهیه سختافزار مورد نیاز گفت که من خیلی جدی نگرفتم. بعید میدانم با این سطح حقوق، امکانات مناسبی برای خرید laptop مناسب داشته باشند. تا ببینیم بعداً چطور می شود.
قسمت جالب امروز جلسه برای آموزش استفاده از ابزار مدیریت پروژه بود. ظاهراً ساعت کاری باید هر روز در این ابزار وارد شود. یک جلسه چهار نفره بود. من و یک نفر که تازه وارد تیم شده بودیم، یک نفر برگزار کننده و یک نفر دیگر. من و نفر جدید راس ساعت در zoom آماده شدیم. جلسه کلاً نیم ساعت بود و ما 20 دقیقه کامل اونجا بودیم در حالی که برگزار کننده اصلاً نیامد. هیچ خبری هم نداد. به همین سادگی. حتی بعداً که در اسلک صحبت شده که جلسه به فردا موکول شود نه توضیحی داد نه عذر خواهی کرد.
بعد از ظهر اولین تسک به من توضیح داده شد. یک مقدار business logic یک مقدار کد و یک مقدار توضیحات. از اواخر بعد از ظهر شروع کردم به کامپایل کردن و چسباندن میکروسرویس ها به هم. کار کد خیلی کند پیش می رود. با اینکه ساختار همه میکرسرویس ها کپی همدیگر هستند اما عادت کردن به آنها کمی زمان بر است.
درست در آخرین لحظه ایمیلی دریافت کردم که خواسته بود کارمندها هر چقدر مرخصی دارند استفاده کنند. چون مرخصی ها به 2022 منتقل نمی شوند. گفته که میدانم سرتان شلوغ است ولی مرخصی ها را بی استفاده نگذارید تا تعادل کار و زندگیتان به هم نخورد.
.
تا بعد.
Comments
Pingback: یک تجربه - وبلاگ افشار محبی