قسمت سوم – 1400/7/12
از روزهای قبل خیلی نگران این بودم که شرکت برای ورود من برنامه ریزی نکرده باشد یا اصلا دچار مشکلات اطلاع رسانی باشد. به نحوی که بعضی ها از ورود من با خبر باشند و بعضی ها نه. و روز اول تازه باید با آدم های مختلف تماس بگیرم، خودم را معرفی کنم و درخواست کنم فلان چیز را به من بدهند یا ندهند. یا حتی بدتر از این، چون واسطه های زیاد در کار بودند می ترسیدیم شرکت دچار اختلاف داخلی باشد، بعضی ها با ورود من موافق باشند و بعضی ها مخالف. این دوگانگی را توی ایران توی بعضی شرکت ها دیده بودم. یکی از سردرگمی های کلی که روز اول شدت زیادی داشت این بود که آیا بگویم از ایران هستم یا نه. نمی دانستم واسطه ها اعلام کرده بودند که ایرانی هستم یا نه. البته حداقل از یک طرف قضیه این موضوع را پرسیده بودم و او هم با با شک و تردید جواب داده بود. توی سیستم HR آدرس و تلفن خواسته بود. با شک و تردید فراوان، آدرس و شماره ایران را وارد کردم. در موضوع ارسال کپی پاسپورت اینقدر شک نداشتم چون اصل موضوع، ایرانی بودن نبود، بلکه ساکن فعلی ایران بودن بود. برای موضوع proof of address مجبور شدم کپی قبض برق بفرستم که دیگه به طور کامل قضیه را لو می داد. البته علی الظاهر نگرانی من راجع به موضوع سکونت داخل ایران خیلی هم بیراه نبود، پایان روز اول دیدم که توی یکی از سیستم های داخلی زیر اسم من به جای ایران اسم یک کشور اروپایی را نوشته. حس کردم این موضوع عمدی است و آنها هم نگرانی مشابهی دارند. وقتی که راجع به ساعت جلسات صحبت می کردیم و صحبت به تایم زون می کشید باز هم احتیاط می کردم که همان ابتدای صحبت به +3:30 اشاره ای نکنم. ظاهر تنها تایم زون دنیا هستیم که اختلافش با بقیه به صورت یک ساعت یک ساعت نیست، بلکه از نیم ساعت استفاده شده. این قضیه کمی تابلو است به نظر من.
راستش را بخواهید کمی از اعلام ایرانی بودن هم نگران بودم. می ترسیدم که دچار مشکلات نژاد پرستی یا پیش داوری شوم. می دانم که مردم در آمریکای شمالی یا استرالیا یا حتی انگلیس راحت تر با ایرانی های کنار می آیند. اما من اولا ریموت هستم و برخورد خیلی نزدیکی با مخاطبم ندارم که بتوانم واکنش او را بسنجم و ثانیا بخش عمده ای از همکاران جدیدم از اروپای شرقی هستند. آنها از مللی هستند که من شناخت فرهنگی زیادی از آنها ندارم. نمی دانم قضاوتشان راجع به ایرانی ها یا دیگر ملل خاور میانه چطور است. قبلا از یک نفر که در دوبی کار میکرد شنیده بودم که اماراتی ها یک پیش داوری اولیه راجع به ایرانی ها دارند ولی بعد از یکی دو برخورد اولیه، بی اعتمادی شان از بین می رود و یک رابطه عادی شکل می گیرد. البته همان روز اول یک مقدار از نگرانی هایم از بین رفت. چون دیدم اعضای تیم خیلی توجهی به لهجه یا ملیت من ندارند. PM همان ابتدای کار دقیقا پرسید که ساکن کدام کشور هستم ولی در ادامه روز چیزی غیر عادی از اون ندیدم. یک دلیل همه این نگرانی ها این بود که چه تیم development و چه تیم management عمدتا از سه کشور خاص اروپایی بودند. اون تنوع ملیتی که مثلا شما در کانادا می شنوید اینجا وجود نداشت (بنا به اطلاعات روز اول). بر اساس directory شرکت هم کسی را پیدا نکردم که از خاورمیانه باشد. این عدم تنوع ملیتی برای من زنگ خطر بود. به هر حال همان ابتدای روز اول متوجه شدم که یکی از اعضای ریموت تیم از لاهور پاکستان است. هر چند که پاکستانی ها خیلی کمتر از ما ایرانی ها از لحاظ سیاسی، مذهبی و فرهنگی ایزوله هستند اما باز هم وجود شخصی از غرب آسیا دلگرم کننده بود.
از هر چیزی که بتوانیم رد کنیم از تحریم ها نمی توانیم به سادگی رد کنیم. تحریم های گوگل و بقیه شرکت ها مثل مرگ یک حقیقت غیر قابل انکار است. شرکت ما همه چیزش را روی گوگل بنیان گذاشته. یعنی همان اول کار یک اکانت سازمانی گوگل دست شما می دهد و بعدش هر چه که هست و نیست را عمدتا بر اساس google single sign on دوباره به گوگل حواله می دهد. با این که بقیه سرویس ها حساس به ip ایران نیستند اما همین گوگل تلافی همه را کرده. خصوصا این که همان اول کار نشسته و همه sign in ها از زیر دست او رد می شود. گوگل دقیقا در اولین قدم خطا داد که this service is not available in your country. مجبور شدم vpn که قبلا برای مصاحبه آماده کرده بودم را روشن کنم. خوشبختانه گوگل خیلی گیر نداد و اجازه لاگین و استفاده داد. البته شب همان روز که به خاطر قضیه two factor authentication مجبور شدم از موبایلم استفاده کنم، همان vpn دیگر جواب گو نبود و گوگل مدام می گفت که این سرویس در کشور شما در دسترس نیست. به جز گوگل بقیه سرویس ها مثل آدم کار کردند، خصوصا zoom که انتظار نداشتم به این خوبی کار کند. نه مشکل تحریم داشت نه مشکل کندی. با اینترنت مزخرف موبایل من به خوبی کار کرد. چند جلسه 10 دقیقه ای تا 1 ساعته را به خوبی کار کرد. بدون مشکل عمده در انتقال صوت یا ویدیو. در تمام طول جلسات هم یا ویدیوی صحبت کنندگان روشن بود یا share screen داشتیم. خوشبختانه خیلی خوب کار کرد. بقیه سرویس عمدتا از زیر مجموعه های Atlassian بودند. کمی کند بودند ولی مشکل حادی نداشتند. مشکل اصلی فقط گوگل بود (هست). در اولین استفاده از گوگل یک هشدار دریافت کردم که استفاده از two factor authentication از فردا اجباری می شود. من هم چون روی یک تماس بودم خیلی با عجله از موضوع رد شدم و نتوانستم بفهمم این اجبار از طرف گوگل است (این یک اکانت سازمانی است) یا از طرف شرکت خودمان. با خودم گفتم بعد از ساعت اداری به این موضوع رسیدگی می کنم. وقتش که رسید هر جا گشتم نتوانستم خبری از اجباری شدن 2fa توسط گوگل در آن تاریخ خاص پیدا کنم. به همین خاطر حدس زدم این یک سیاست درون سازمانی است. به هر حال حدود دو ساعت کامل برای فعال سازی 2fa وقت گذاشتم. با آن که شماره موبایلم ایرانم را برای verfication در اکانت سازمانی گوگل ثبت کرده، sms دریافت کرده و فعال سازی کرده بودم اما گوگل اجازه نمی داد از شماره موبایل ایران برای فعال سازی 2fa استفاده کنم. مدام خطا می داد که این شماره موبایل نامعتبر است. شماره همراه اول و ایرانسل فرقی نداشت. عوض کردن فرمت شماره موبایل هم هیچ فایده ای نداشت. تلاش کردم اکانت جدید را به گوشی اندرویدم اضافه کنم. اما با دو vpn مختلف موفق نشدم. گوگل می گفت که این سرویس در کشورشما فعال نیست. ساعت 1 نصفه شب تسلیم شدم و خود را به دست سرنوشت سپردم. فقط یک پیغام برای PM گذاشتم که اگه توی شرکت کسی را می شناسی که می تواند در این موضوع به من کمک کند تو را به خدا به من بگو. صد البته که باید حواسم باشد موضوع تحریم در ایران را پنهان کنم (حداقل توی روزهای اول).
روز اول کلا روز فوق العاده پر استرسی بود. البته روزهای قبلی هم با توجه به حمله کرونا به یکی از بستگان و داستان های بستری و رمدسیویر و کپسول اکسیژن و اینها، روزهای راحتی نبودند. روز اول اینترنت خوبی داشتم، تماس ها خوب برگزار شد و به جز گوگل مشکل زیادی در ارتباطات بیرونی نداشتم. اما در موضوع داخلی مشکلاتی وجود داشتند که باعث شدند نیمه دوم روز بر خلاف نیمه اول پایان خوش نداشته باشند. مشکل شماره یک این بود که از وقتی که توی زیر زمین پاساژ کامپیوتر ولیعصر داده بودم SSD و RAM اضافه برای لپ تاپم نصب کنند، وب کم آن از کار افتاده بود. من این موضوع را خیلی دیر متوجه شد. اصلا اولش فکر می کردم مشکل درایور دارم. بعدا فهیدم وبکم مشکل سخت افزاری پیدا کرده و شاید کابل آن شل شده. نتیجه این شد که جلسات zoom بدون تصویر من انجام می شد در حالی که دوربین همه بدون وقفه روشن بود. من حتی روز مصاحبه این مشکل را داشتم. روز مصاحبه از لپ تاپ برای screen share استفاده کردم و zoom دوم را از موبایلم لاگین کردم که تصویر من را هم ارسال کند. البته مصاحبه انجام شد ولی خیلی مسخره شد، مصاحبه کننده ها هم حسابی تعجب کردند.
مشکل دوم دات نت بود (هست). من در طول چند سال گذشته در دوره های مختلفی لینوکس کار بوده ام. اما در طول یک سال گذشته به طور کامل از لینوکس استفاده می کرده ام. چون کلا هم سویچ کرده بودم به Node.js دیگر هیچ نیازی به ویندوز نداشتم. حتی زمانی که هنوز از دات نت استفاده داشتم، لینوکس همه نیازمندی ها را جواب گو بود. همه ابزارهای اصلی رایج در ویندوز را توی لینوکس داشتم و به خوبی هم کار می کرد. اما چون شرکت جدید دات نت کار هستند، لپ تاپ را به طور کامل refresh کردم. روی SSD اون یک ویندوز و روی HDD هم یک Lubuntu نصب کردم. بعد از جلسه معرفی سورس کد متوجه شدم که همکار جدید اصلا ویندوز ندارد بلکه از روی Mac و VS 2019 for Mac کار می کند. گفت که نصف شرکت Mac و نصف دیگر Windows و یک نفر هم Linux هستند. یک مشورت اولیه ازش گرفتم و با این دید که با لینوکس و دات نت مشکلی ندارم، دوباره از ویندوز خارج شدم و با لینوکس شروع کردم. اینجا بود که با وجود تجربه طولانی مدت در لینوکس و دات نت در لینوکس به مشکل برخورد کردم. پروژه های شرکت روی .Net Core 2.x بودند. این نسخه از دات نت را مایکروسافت دیگر پشتیبانی نمی کند. اول نسخه .NET 5 را نصب کردم. اما پروژه کامپایل نمی شد. خطا می داد که نیاز به .Net Core 2.x هست. نسخه 5 را دستی پاک کردم و با هزار دردسر یک نسخه قدیمی مخصوص لینوکس پیدا کردم و به شکل دستی نصب کردم. حتی مجبور شدم کمی ساختار داخلی apt-get و package های لینوکس را یاد بگیرم. نصب درست انجام شد ولی با خطایی شبیه به ssllib متوقف شدم. .net core 2.x از نسخه 1.0 آن library استفاده می کند و لینوکس های جدید از نسخه 1.1 استفاده می کنند. هر چه تلاش کردم downgrade کنم موفق نشدم. خسته شده بودم، وقتم تمام شده بود و باید مقداری doc معماری و سورس کد را مطالعه می کردم. بی خیال شدم و دوباره برگشتم به ویندوز! هر چند که می دانم وسوسه برگشت به لینوکس خیلی قوی تر از اینهاست و همین که فرصت کنم دوباره بر می گردم و روی downgrade وقت می گذارم. خصوصا این که وسط یکی از جلسات zoom دیروز که screen share بود، ویندوز تازه نصب شده ام پیغام داد که Activate Windows – Got to settings …
در این لحظه حدود 30 دقیقه به شروع روز کاری دوم باقیمانده. تمام دیروز از حدود 9:00 تا 1:00 نصفه شب درگیر یاد گرفتن اسمهای جدید، روتین ها، معماری، لهجه های غلیظ اعضای تیم، 2fa گوگل و مشکل دات نت قدیمی روی لینوکس جدید بودم. امیدوارم اینترنت مثل دیروز خوب باشد و مشکلات فنی هر چه زودتر برطرف شوند.
Comments
Pingback: یک تجربه - وبلاگ افشار محبی